به گزارش فارس، یکی از مسافران این پرواز، در اینباره به خبرنگار فارس گفت: صبح امروز پس از آنکه سوار بر هواپیمای کاسپین در مسیر اهواز-تهران شدیم، متوجه شدیم که پس از تکمیل همه صندلیها، 4 نفر از مسافران با وجود در دست داشتن بلیت، به اجبار از هواپیما پیاده شدهاند.
این مسافر شرکت هواپیمایی کاسپین افزود: پرواز اهواز-تهران این شرکت امروز ساعت 7:30 انجام شد اما هنگام سوار شدن مسافران به دلیل نبود ظرفیت، 4 نفر از مسافران پرواز از پلکان هواپیما برگشت داده شدند.
وی ادامه داد: مسافران مذکور به این رفتار معترض شدند، اما مشخص بود متولیان این شرکت، آمار دقیقی از تعداد مسافران هواپیمای خود نداشتند به طوری که سرمهماندار از مهماندار آمار دقیق مسافران را میخواست.
یکی از این مسافران گفت: برای ما مایه تعجب بود که در سیستم حمل و نقل هوایی که هر روز بهروز میشود، چطور ممکن است یک شرکت هواپیمایی از تعداد مسافران خود که بلیت به آنها فروخته است، بیاطلاع باشد مگر در گیت خروجی سالن ترانزیت، آمار مسافران به دقت بررسی نمیشود؟
وی عنوان کرد: جای تأمل دارد که مسافر تا پلکان هواپیما آورده میشود بعد متوجه میشوند که صندلی موجود نیست.
این مسافر هواپیمایی کاسپین افزود: به هر حال این 4 مسافر به دلیل نبود صندلی و با وجود دارا بودن بلیت، از پلکان هواپیما پیاده شدند و به سالن ترانزیت برگشتند.
بنابراین گزارش، خبرگزاری فارس منتظر ارائه توضیحات شرکت هواپیمایی کاسپین درباره این ناهماهنگی و سرگردانی مسافران است.
محمد پور مهدی مسئول روابط عمومی معاونت سازندگی سازمان بسیج دانشجویی در گفتوگو با فارس، در مورد جزئیات حادثه دو روز گذشته در خراسان جنوبی که منجر به درگذشت یکی از جهادگران شد، بیان داشت: متاسفانه در پی حادثه رانندگی برای اعضا گروه جهادی شهید نوری که در حین ماموریت جهادی و شناسایی مناطق محروم بودند «محمد خراسانی» از اعضا این گروه درگذشت و سه نفر دیگر نیز به علت جراحات وارده به بیمارستان اعزام شدند که یکی از آنها مرخص اما دو تن دیگر کماکان در بیمارستان بستری هستند.
وی تصریح کرد: مرحوم محمد خراسانی متولد 18 شهریور 1370 بود که هم نام عموی شهیدش بود و راه وی را به خوبی ادامه داد.
آبشار خوش منظره و خروشان در نروژ + تصاویر
Steindalsfossen آبشاری در روستایی به نام استین نروژ است که 50 متر ارتفاع دارد و از جمله آبشارهای کشور نروژ است که بیشترین عکس از آن گرفته شده است. این آبشار منظره ای خارق العاده در این شهر کوچک ایجاد کرده است و به خوبی توانسته خود را در بین گردشگران مطرح کند و به یکی از پربازدیدترین جاذبه های گردشگری نروژ تبدیل شده است.
نحوه دسترسی به این آبشار بسیار آسان در نظر گرفته شده است و از پارکینگ مسیری مستقیم به سوی این آبشار وجود دارد. بازدیدکنندگان می توانند از مسیری که از پشت این آبشار زیبا می گذرد عبور کنند و منظره ای خارق العاده از شهر و آبشاری که سرازیر است ببینند و یا به رو به روی آبشار رفته و آن را از نزدیک تماشاکنند.
زمانیکه در ماه می برف ها آب می شوند این آبشار زیباترین و خروشان ترین حالت را دارد. گردشگرانی که به تنهایی سفر می کنند معمولا صبح زود را برای رفتن به این منطقه انتخاب می کنند چرا که از ساعتی به بعد گروهها و تورهای گردشگری زیادی به این منطقه می آیند.
نزدیک ترین شهر به این مقصد شهر برگن است که فاصله ای یکساعت و نیمه تا این آبشار دارد و اکثر گردشگران نیز این شهر را برای اقامت و تماشای طبیعت اطرافش انتخاب می کنند.
منبع : Atlasobscure
رونوشت: الیاس نادران در کانال تلگرامی خود نوشت:
ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ آیت الله ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ) ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیسی ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭیلیام نکس ﺩﺍﺭﺳﯽ، (کاشف نفت مسجد سلیمان و اولین خریدار انحصاری نفت ایران در دوره قاجار با قرارداد 99 ساله) مهرومومها ﺩﺭ مسجد سلیمان ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ بهعنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ میپردازد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، بهعنوان ﯾﮏ بختیاری در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفتخیز مسجد سلیمان ﺳﮑﻨﯽ میگزیند!
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبدهبازی ﻭ حربههای دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ محلی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ میدارد ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ بهعنوان یک ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ. برای این هدف به آموختن فقه شیعه میپردازد.
ﺍﻭ گیوههایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ میکرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩه بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ معجزات ﺍﻭﺳﺖ.
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ میدهد که آهنرباهایی ﺩﺭ گیوههایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩه ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ، گیوهها ﺟﻔﺖ میشدند!
از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه میکرد و وقتی آن را به بدن کسی میزد به آن شوک عجیبی منتقل میشد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلالزاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلایل مختلف میخواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب میکرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزهآسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچچیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگونبختی میشده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار میداده!
در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی میکرد و هنگامیکه قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمیسوزاند! اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد سادهلوح حاضر را سوزاند! به آنها قبولاند که دروغ گفتهاند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود.
اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه امام حسین(ع) میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ میشدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود.
عمامه نمیسوخت! و جیکاک آن را بهعنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعای سید بودن میکرد! در ضمن او هیچکس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد!
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیس، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ مسجد میآید ﻭ میگوید: من حضرت علی (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانهام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩه ﺳﯿﺎه ﻭ نجس (ﻧﻔﺖ) دوری کنند»!
اﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ میزند ﻭ اثر سفیدی ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭﯼ شانهاش ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ میدهد ﻭ میگوید ﺍﯾﻦ مدﺭﮐﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻧﯿﺖ ﻣﻦﺍز اوست.
در کتابش ﺗﺸﺮﯾﺢ میکند ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ تکهای ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ به شکل دست بریدم ﻭ ﺭﻭﯼ شانهام ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ آنقدر ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ تا خوب ﺍﻃﺮﺍﻑ آﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﯿﺮه ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ شانهام ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪﺩ!
به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا به قولی سید جیکاک با گشتوگذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود.«تو که مهر علی مِن دلته/ نفت ملی سی چِنته» «یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی؟».
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دستهجات متعدد و درست کردن پرچم و علمهای گوناگون علی علی گویان به امامزادهها رفته و طلب عفو میکردند.
کسانی هستند که به دنبال مشاغلی آسان میگردند تا زحمت زیادی برای آن نکشند.
از شغلهای رایج در برخی از هتلها، گرمکن تخت است. افرادی با لباس تمیز و مخصوص قبل از ورود مسافران درون تختشان میخوابند تا هنگام ورود گرم باشد. در کشورهای اروپایی، حقوق این کار سالی 73 میلیون است.
دکتر کریس ایجیکوفسکی، مدیر مرکز خواب ادینبورگ گفت: این ایده می تواند به مردم کمک کند تا زود به خواب بروند.
وی گفت: «شواهد علمی زیادی وجود دارد که نشان می دهد در ابتدای خواب دمای بدن به طور ناگهانی کاهش می یابد و رگ های دست ها، صورت و پاها گرمای خود را آزاد می کند. در این حال یک تخت گرم روش خوبی برای شروع خواب است.
ساعت ۱۷:۳۰ عصر دیروز(یکشنبه) فوت مشکوک به کلانتری ۱۲۴ یوسف آباد اعلام شد.با حضور مأموران در محل و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد فردی حدودا ۵۰ ساله بر اثر اصابت گلوله ساچمهای شلیک شده از یک تفنگ بادی و اصابت آن به قسمت حساس سر فوت کرده است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فوت مشکوک و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
کارآگاهان با حضور در محل به تحقیق از پسر متوفی که در زمان وقوع حادثه به همراه پدرش تنها در خانه حضور داشت، پرداختند. پسر متوفی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: قصد رفتن به مسافرت را داشتیم؛ پدرم از من خواست تا اسلحه [ بادی] را برایش بیاورم تا آن را امتحان کنیم. من یک ساچمه داخل تفنگ بادی گذاشتم و آن را به پدرم دادم، اما اسلحه شلیک نکرد؛ پدرم از من درخواست پیچ گوشتی کرد تا گیر اسلحه را برطرف کند که ناگهان تفنگ شلیک شد و گلوله به سر پدرم برخورد کرد. بلافاصله پدرم را تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی دادم و [ همزمان] موضوع را تلفنی با عمویم در میان گذاشتم؛ زمانی که اورژانس به محل رسید، آنها عنوان کردند که پدرم فوت کرده است.
بررسی صحت اظهارات پسر متوفی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و کارآگاهان با توجه به نظریهی تیم بررسی صحنه اطمینان پیدا کردند که شلیک گلوله نمیتوانسته توسط شخص متوفی انجام شده باشد لذا بار دیگر تحقیقات از پسر متوفی در خصوص نحوه شلیک گلوله و مرگ پدرش در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.
سرانجام ساعت 8:30 امروز(دوشنبه 26 تیرماه) پسر متوفی در اظهاراتی جدید عنوان داشت: من و پدرم در اتاق مشغول صحبت کردن بودیم که پدرم از من خواست تا [ قبل از رفتن به مسافرت] تفنگ بادی را برایش بیاویم؛ پدرم در حال کار کردن با گوشی [ تلفن همراهش] بود که من یک ساچمه در داخل تفنگ گذاشتم؛ زمانی که به قصد بستن، لوله تفنگ را به سمت بالا کشیدم ناگهان تیر شلیک شد و به سر پدرم برخورد کرد؛ به سرعت بالای سر پدرم رفتم و دیدیم که به سختی نفس می کشد. به عمویم زنگ زدم و از او خواستم خودش را سریع به خانهی ما برساند؛ بعد از چند دقیقه نیز اورژانس به محل رسید، اما متأسفانه پدرم فوت کرده بود.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: متهم پرونده برای صدور دستور قضایی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران اعزام شد.
رئیس دولت های نهم و دهم ،خواستار آزادی فوری بقایی شده است.
به گزارش احزاب و تشکل های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمود احمدی نژاد به دنبال بازداشت حمید بقایی معاون اجرایی رئیس جمهور در دولت دهم، در نامه ای ضمن اعتراض به این موضوع ، خواستار آزادی فوری وی شده است.:
احمدی نژاد در این نامه آورده است: در فرهنگ دینی ما حکومت فی نفسه فاقد ارزش و اعتبار است مگر آنکه در خدمت احقاق حق و اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم باشد چراکه در غیر این صورت از آب بینی بز مریض بی ارزشتر است.
وی گفته است: اینجانب و دوستانم با همه وجود معتقد به آرمانهای انقلاب و کشور عزیزمان بوده و همه زندگی و موجودیت خود را برای خدمت به ملت و ارزشهای الهی و انسانی وقف کرده ایم. ما به هیچ جناح قدرت و ثروت و دسته سیاسی وابستگی و دلبستگی نداشته و نداریم و تنها تعهد ما به مردم و انقلاب است.
رئیس دولتهای نهم و دهم در بخشی دیگر از این نامه اشاره کرده است که اعتراض به ظلم، اعلام ظلم و تظلم علاوه بر اینکه حق قانونی و شرعی و انسانی هر فرد است، نه تنها موجب تضعیف نهادها نمیشود بلکه موجب تقویت آنها است چرا که ظلم مهمترین عامل در تضعیف و اضمحلال یک مجموعه و حکومتها است. مدعیان دلسوزی به جای اینکه مانع از اعتراض به ظلم شوند باید مانع از وقوع ظلم شوند.
وی گفته است: بنده و دوستانم اصولا با هر عمل خلاف شرعی مخالفیم و اگر حرفی میزنیم برای اصلاح وضع است و این حق طبیعی و قانونی هر شهروند است.
ا
انَّ امیر المومنین (ع) یَقُولُ: افضلُ العِبادَةِ العَفَاف
امیر المومنین (ع) میفرمود::برترین عبادت پاکدامنی است.
(جهاد با نفس، ح. ۲۱۱)
به گزارششفاف، حجتالاسلام حسن روحانی کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در مناظره سوم کاندیداها مطالبی بهخلاف علیه برخی کاندیداها مطرح کرد که بسیاری آن را بهغایت ناجوانمردانه و غیراخلاقی دانستهاند.
او در یک بخش از اظهاراتش گفت که پروندهای از یکی از کاندیداهای منتقد دولت در سال 84 داشته است که آن را افشا نکرده! علیرغم اینکه حسن روحانی هیچ مستندی برای ادعایش مطرح نکرد، اما اثرات تخریبی و سوء این ادعا باقی ماند. هرچند برآوردها نشان میدهد که رویکرد غیراخلاقی و خلافگویی روحانی در این مناظره وضعیت او را در افکار عمومی بدتر کرده است.
او در حالی این ادعا علیه محمدباقر قالیباف را مطرح و علیرغم درخواست قالیباف برای ارائه مستنداتش از این کار خودداری کرد که رقبای روحانی در این مناظره میتوانستند مواردی را به زبان برانند که اگر این مطالب گفته میشد مشخص نبود وضعیت حجتالاسلام روحانی هماکنون چگونه میبود و آیا او میتوانست همچنان خود را کاندیدای ریاستجمهوری بخواند یا خیر.
رقبای روحانی در این مناظره حتی نام حسین فریدون برادر رئیسجمهور را که به فسادهای اقتصادی مهمی متهم است نیز برای رعایت اخلاق و حفظ احترام رئیسجمهور و جلوگیری از آبروریزی بیشتر او در افکار عمومی مطرح نکردند، حال تصور کنید اگر یکی از این رقبای روحانی ماجرای قتل مشکوک فرزند روحانی در خانه روحانی را افشا میکردند، در این صورت چه اتفاقی میافتاد.
پسر حجتالاسلام روحانی دهه 70 در خانه و بهوسیله «اسلحهای خاص» درگذشت و حرف و حدیثها و سؤالات مهمی پس از آن درباره قاتل و مقتول بروز کرد.
نامزدهای رقیب حجتالاسلام روحانی جزئیاتی در این باره میدانند اما در مناظره بهاحترام رئیسجمهور حتی کلمهای به لب جاری نکردند، با این حال با ناجوانمردی حجتالاسلام روحانی در به زبان راندن ادعای خلاف واقع و کذب، از جمله ماجرای 84 مواجه شدند. روحانی بهقدری در این مناظره پا را از حریم اخلاق فراتر گذاشت که عملیات روانی رسانههای ضدانقلاب و بدنامی همچون بیبیسی را برای منکوب کردن رقبای خود عیناً به کار گرفت، حال آنکه از عملیات روانی بودن آن باخبر بود.
افشای مباحثی درباره آنچه در ماجرای مرگ فرزند حجتالاسلام روحانی مطرح است، میتوانست تبعات مهمی برای روحانی به ارمغان بیاورد، اما این رقبا محجوبانه و مؤدبانه از طرح حتی گوشهای از آن و اشارهای به آن خودداری کردند.
برادر خلیل ذوالفقاری گفت: فردی شرور که حالت عادی نداشته با عربده کشی و جسارت به روحانیت از پشت به برادرم حمله کرده و با کاتر به گردنش ضربه زده است.
به گزارش صراط، روز گذشته در ایستگاه مترو شهرری درگیری رخ داد که منجر به فوت یک نفر و زخمی شدن دو نفر شد.
این درگیری بین یک فرد شرور که هویتش هنوز مشخص نشده و یک روحانی به نام خلیل ذوالفقاری 47ساله که قاضی سابق دادگاه خانواده شهرری و امام جماعت محله دیلمان شهرری است، اتفاق افتاد.
برادر خلیل ذوالفقاری اظهار داشت: فرد مهاجم حالت عادی نداشته و از پشت به برادرم حمله کرده است.
وی افزود: این فرد شرور به روحانیت توهین کرده و در حال عربده کشی از پشت سر امامه برادرم را برداشته و با کاتر به گردنش ضربه زده که برادرم کاتر را از دست وی گرفته و در پی آن دستش نیز زخمی شده است.
وی ادامه داد: برادرم که بلافاصله به بیمارستان منتقل شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت و دقایقی پیش از اتاق عمل خارج شد و عملش موفقیت آمیز بود.
وی تصریح کرد: برادرم به هوش آمده است و وضعیت جسمانی اش رو به بهبود است.
وی با بیان اینکه هویت فرد ضارب مشخص نشده و علت دقیق ماجرا نیز معلوم نیست، گفت: در ابتدا به نظر می رسید که به دلیل مسئله امربه معروف و نهی از منکر این اتفاق افتاده است ولی اینطور نبوده و طبق گفته های برادرم و فیلمهای مداربسته مترو، این فرد با قصد جسارت حمله کرده است.
لازم به ذکر است؛ در پی این درگیری پلیس مستقر در ایستگاه مترو با مشاهده این حادثه، وارد صحنه شده و به فرد شرور اخطار می دهد ولی وی بدون توجه به فرمان پلیس به درگیری و شرارت ادامه می دهد و به سمت پلیس نیز حمله می کند که درنهایت پلیس مجبور به تیراندازی شده و به پای وی شلیک می کند که منجر به کشته شدن فرد شرور می شود.
چه شد که جسد را در خانه برادرتان پیدا کردید؟
آن روز من رفته بودم دنبال زنداداشم تا او را به خانهمان بیاورم. زن برادرم گفت یک بشکه در خانه پیدا کرده که خیلی بو میدهد. من بشکه را باز کردم و دیدم که داخل آن جسد یک دختربچه است که دست و پایش شکسته شده و پوستش هم کبود و سیاه است. به زنداداشم گفتم حالا که جرم برادرم به ما ثابت شده و او آتنا را کشته، باید به نیروی انتظامی خبر بدهیم تا او را بهسزای اعمالش برساند و قانون برای او تصمیم بگیرد. دلمان به حال خانواده آتنا میسوخت که ٢٠ روز در حسرت دیدن اولادشان بودند و حالا باید جسد دخترشان را تحویل بگیرند. اول خانمش با بازپرس پرونده تماس گرفت. به محض اینکه ما خبر را دادیم ماموران آگاهی آمدند و جسد را از خانه برادرم بردند.
مگر ماموران نیروی انتظامی جسد آتنا را در خانه کشف نکرده بودند؟
آنها چند بار به خانه برادرم و حتی خانه ما آمدند اما نتوانستند بشکهای را که برادرم جسد آتنا را داخل آن گذاشته بود پیدا کنند. ما هم خبر نداشتیم که چنین چیزی داخل خانه برادرم هست. میگفتیم شاید برادر ما بیگناه است.
هیچوقت به رفتارهای برادرتان شک نکرده بودید که خلافکار است؟
برادرم انگار دو زندگی متفاوت داشت. ما هیچوقت به او شک نکردیم چون سرش به کار خودش بود و با ما صحبت نمیکرد. مردم پارسآباد خیال میکنند که ما هم در قتل آتنا دست داشتهایم یا اینکه کارهای برادرم را از چشم ما هم میبینند اما این طور نیست. ما خانواده آبروداری هستیم. اگر با او همدست بودیم که هیچوقت به اداره آگاهی خبر نمیدادیم. برادر من خیلی کمحرف بود. میرفت بیرون و میآمد و هیچ حرفی هم به ما نمیزد. ما نمیدانستیم در مغازهاش چه کارهایی انجام میدهد. ما را قربانی برادرمان نکنند. بچههایش در این شهر زندگی کردهاند و آبرو دارند. زندگی ما نابود شده. برادرم در پارسآباد کار اداری داشته، الان یک هفته است همهچیزش را گذاشته و فرار کرده چون مردم هر وقت ما را میبینند آزار و اذیتمان میکنند. ما نمیتوانیم برای خریدن چند نان از خانه بیرون برویم. همسایهها برای ما نان میخرند و جلوی در خانه میآورند. یک جوری آبرو و حیثیتمان رفته که نمیتوانیم سرمان را بلند کنیم.
خانواده برادرتان الان کجا هستند؟
آنها الان رفتهاند شهرستان پیش خانواده همسر برادرم.
* گفتوگو با مادر متهم
او در حالی که بهشدت پشت تلفن اشک میریخت، گفت: با اینکه پسر من قاتل است اما خوشحالم که خودمان توانستیم جسد را پیدا کنیم و به پلیس برای روشنشدن قضیه کمک کنیم. همسایهها ما را خیلی اذیت میکنند. من به امامجمعه پارسآباد گفتهام که روی منبر هم بگوید که خانواده ما به جز پسرم هیچ نقشی در قتل آتنا نداشته است. ما میخواهیم او را محاکمه کنند. ما عذاب وجدان داریم برای کارهایی که پسرم انجام داده. ما میخواهیم که مردم حساب ما را از او جدا کنند. مردم آمدهاند در خانه ما را شکستهاند و وقتی ما را میبینند ناسزا میگویند. بالاخره ما در این شهر زندگی کردهایم و میخواهیم در همین شهر به زندگیمان ادامه بدهیم.
خانواده آمریکایی پس از یکسال حضور در ایران در روستای قرآن آباد فارس، حافظ قرآن کریم شدند.
به گزارش مهر، خانواده آمریکایی «شیخ» در آمریکا به قصد حفظ قرآن راهی ایران می شوند و در روستای قرآن آباد یا محمد آباد از توابع شهرستان استهبان با تمام سختی ها به مدت یک سال به قصد حفظ قرآن زندگی می کنند و حافظ قرآن می شوند و در حال حاضر همه خانواده یعنی مادر و سه فرزند خانواده ی شیخ از حافظان قرآن هستند.
حلیمه شیخ مادر خانواده با حضور در برنامه تلویزیونی شبکه فارس، گفت: من و بچه ها به خاطر علاقه ای که به قرآن داشتیم برای حفظ آن به ایران آمدیم.
وی ادامه داد: من تا هفده سالگی در ایران بزرگ شدم بعد ازدواج کردم و به آمریکا رفتم و الان هجده ساله که در آمریکا زندگی می کنم فرزندانم حوریه فاطمه شیخ ۱۵ ساله، سکینه فاطمه شیخ ۱۰ ساله و کمیل هم ۱۴ ساله هست.
این مادر حافظ قرآن کریم ادامه داد: در آمریکا به اسم فاطمه بسیار احترام می گذراند حتی کسانی که مسلمان نیستند به نام فاطمه بسیار احترام می گذراند چون می دانند که اسم دختر حضرت محمد (ص) هست و به این دلیل بسیار به این اسم احترام می گذراند.
شیخ افزود: ما در آمریکا حق کنترل فرزندانمان را نداریم آنجا آزادی زیاد هست و پر از موارد منفی برای همین بچه ها خودشان باید انتخاب کنند و خوبی را از بدی تشخیص دهند یکی از دلایلی که فرزندانم را به ایران و روستای محمد آباد استهبان آوردم تا در این روستا حافظ قرآن شوند همین بود .
حلیمه شیخ مادر خانواده تصریح کرد: وقتی که قرآن را حفظ می کنیم ، قرآن در قلب مان هست و بدون شک اگر پاکی قلبِ مان را با حفظ قرآن حفظ کنیم در زندگی هم راه راست را ادامه می دهیم.
در ادامه کمیل پسر خانواده شیخ نیز گفت: حفظ قرآن برایم تصمیم خیلی بزرگی بود و در زندگی من بسیار تأثیر می گذاشت، قرآن کامل ترین کتابیست که می شناسم و قرآن راه زندگی را به ما نشان می دهد،من از قرآن احترام به پدر و مادر را بهتر یاد گرفتم ، کمک به دیگران و صبر کردن را یاد گرفتم.
فاطمه حوریه دختر بزرگ خانواده شیخ نیز ادامه داد: امروز وظیفه خودم می دانم که به تمام بچه های همسن و سالم بگویم قرآن چقدر خوب است اگر افراد دیگر را حتی در کشور آمریکا که ممکن هست برای تبلیغات منفی دید خوبی نسبت به اسلام نداشته باشند با قرآن آشنا کنیم ، اخلاقشان بهتر می شود.
حلیمه شیخ مادر خانواده ادامه داد: در آمریکا با مسلمانان خیلی خوب هستند ولی با ایجاد گروه داعش دیدشان نسبت به اسلام خیلی عوض شده ولی من در اماکن عمومی مثل دانشگاه که می روم وقتی با من آشنا می شوند می گویند با آشنایی با شما دیدِمان نسبت به اسلام بسیار عوض شده خودشان می خواهند که برایشان قرآن بخوانم در مورد دینمان می پرسند و اتفاقا نسبت به اسلام بسیار اشتیاق دارند و به نظرم اگر یک مُبلغ خوبی از اسلام در آمریکا باشد بسیار خوب خواهد توانست دین اسلام را در این کشور تبلیغ کند .
وی ادامه داد: من در آمریکا هر جا که صدای اذان بلند شود نماز می خوانم در آمریکا هم وقتی موقع نماز می شود مسلمانان سریع نماز می خوانند بعضی هستند وقتی در کشوری مثل آمریکا می روند همه چیزشان عوض می شود حتی دینشان را فراموش می کنند ،بعضی هم با رفتن به کشورهای خارج تازه بیشتر به اهمیت و بزرگی دینشان پی می برند و قدرش را بیشتر می دانند.
این مادر حافظ قران تصریح کرد: یاد گرفتم که نماز اول وقت را بجا بیاورم چون خداوند همان لحظه ی اذان بندگانش را صدا می زند و باید سریع به خدا لبیک گفت می توان نماز را دیرتر هم خواند اما لذت و دلنشینی آن همان لحظه ای خواهد بود که خداوند انسان را صدا می زند.
شیخ افزود: اگر حمایت های زیاد همسرم نبود ما نمی توانستیم در این یک سال در ایران بمانیم و حافظ قرآن شویم .
خانم حلیمه شیخ مادر خانواده حافظ قران یادآور شد: در آمریکا رابطه بین شیعه و سنی بسیار دوستانه است مسلمانان آنجا به این باور رسیدند که تمام مسلمانان یکی هستند چه سنی و چه شیعه ، باید همه مسلمانان متحد باشند تا بهتر در برابر دشمنان اسلام بایستند اگر سنی و شیعه با هم متحد نباشند هر دو گروه ضعیف می شوند و دشمن راحت تر می تواند به اسلام ضربه بزند.
پس از اتفاقات تلخ اخیر در رابطه با ستایش و آتنا، این روزها بایدها و نبایدهای آموزش مسائل جنسی به کودکان مطرح است. به اذعان برخی افراد صحبت کردن در رابطه با مسائل جنسی جزو تابوهایی است که نباید در رابطه با آنها با کودکان همصحبت شد.
از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند با پیشرفت فناوری، کودکان میتوانند در مدت زمان بسیار کوتاه به حجم وسیعی از اطلاعات دست یابند که بسیاری از این اطلاعات نادرست و نامطلوب است همچنین آموزش مسائل جنسی به کودکان توسط والدین در قالب برخی چارچوبها میتواند آنها را در برابر آسیبهای احتمالی مصون دارد.
در همین رابطه طاهره پژوهش - عضو هئیت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان به تسنیم گفت: در دیدگاه سنتی باور این است که یک فرد باید پس از ازدواج این مسائل را فرابگیرد اما واقعیت این است که هماکنون شرایط تغییر کرده و دانشآموزان از طریق اینترنت به حجم وسیعی از اطلاعات نادرست در رابطه با آموزههای جنسی دست پیدا میکنند.
وی افزود: برخی نیز تصور میکنند صحبت کردن در رابطه با مسائل جنسی باعث میشود که کودکان نسبت به آن کنجکاوتر شوند در حالیکه میتوان متناسب با سن کودک، آموزشهای مناسبی را به او ارائه کرد و در آموزش جنسی نیاز نیست برخی مسائل را به شکل زودرس برای کودک توضیح داد همچنین اگر اطلاعات لازم، دیر به کودک آموزش داده شود ممکن است او را در معرض آسیبهایی قرار دهد.
عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان عنوان کرد: شیوه صحیح این است، افراد متولی آموزش این مسائل از جمله والدین و آموزش وپرورش بتوانند مطالبی را ارائه دهند که متناسب با سن کودک باشد و بحث مراقبت از خود و اجازه ندادن به هر فردی برای تعدی به کودک را شامل شود.
پژوهش ادامه داد: والدین باید با برنامهریزی صحیح، به تناسب سن اطلاعاتی در خصوص بلوغ و مسائل جنسی در اختیار فرزندان خود قرار دهند به عنوان مثال هنگام حمام کردن و شستن کودک باید از او اجازه بگیرند همچنین یک کودک پیش دبستانی باید بداند که چه کسی و تا چه حدی می تواند به بدن او دست بزند.
وی با تأکید بر اینکه این آموزشها بهتر است از خانواده شروع شود و پس از آن در مدرسه تداوم یابد، گفت: در تحقیقی که دانشگاه شهید بهشتی انجام داد، پدر و مادرها در روز 20 دقیقه با یکدیگر صحبت میکنند در چنین شرایطی والدین تا چه اندازه برای صحبت کردن با فرزند خود زمان اختصاص میدهند، برخی والدین نیز در هر اتفاقی که برای کودک رخ میدهد، او را مقصر میدانند و این موضوع موجب میشود که کودک در هنگام بروز یک اتفاق از ترس مقصر خوانده شدن آن را با والدین در میان نگذارد.
جسد شهید محمد رضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر میماند که صدام به سربازان خود دستور میدهد که جنازه این شهید را در برابر آفتاب قرار دهند تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور میدهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمیرسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت 16 سال به وطن برمی گردد.
برنادت سوبیرو روستازاده ای فقیر فرانسوی بود که مدعی بود بانویی مقدس را میبیند و با او گفتگو میکند. عدهای به او ایمان آورده و عدهای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرفهای برنادت که از طرف آن بانوی مقدس ( احتمالا مریم مقدس) بیان میکرد و به همه مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ مینمود.برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و سرانجام در ۱۶ آوریل ۱۸۷۹ـ بهار ۱۲۵۸هجری شمسی ـ در سن ۳۵ سالگی از دنیا رفت.
۵۵ سال بعد از مرگش از طرف کلیسا به عنوان قدیس حامی بیماران، خانواده و فقرا پذیرفته شد. پس از ۱۲۷ سال ، مقامات بدن او را از کلیسایی که وی در آنجا دفن شده بود بیرون آوردند و دیدند که جنازهاش نپوسیده است و این محل امروزه زیارتگاه کاتولیکها میباشد.
در سال ۱۳۴۸ اتفاقی در ابرکوه رخ داد که ایران را تکان داد، جنازه عالم وارسته ای بعد از ۷۲ سال سالم پیدا شد مسئولان شهرداری که قصد تخریب گورستان را داشتند ضمن تماس با بستگان مرحوم حاج محمد صادق دستور نبش قبر او را دادند ولی هنگامی که کارگران سرگرم کندن قبر بودند ناگهان جسد تازه و دست نخورده مرحوم حاج محمد صادق از زیر خاک بیرون آمد... جریان به مسئولان شهرداری اطلاع داده شد، معتمدان محلی و عده ای از بستگان مرحوم حاج محمد صادق به قبرستان ابرقو آمدند و جسد او را با شگفتی فراوان در صندوقی گذاشتند تا بعدا به قم حمل و در آن جا دفن شود.
به گزارش ایرنا، خبرگزاری اسپوتنیک روز پنجشنبه نوشت، به سندی ارزشمند در برگیرنده اطلاعات حقوقی اعضای داعش دست یافته که پلیس فدرال عراق از حسابداری این گروه در بخش غربی شهر موصل پیدا کرده است.
اسپوتنیک افزوده است، سال 2014 حقوق ماهیانه اعضای خارجی داعش 1300 دلار بود و از امتیاز خانه، خودرو، برده جنسی، بنزین و کالای کمیاب نیز برخوردار بودند و نیروهای بومی هم 600 دلار می گرفتند.
اما برپایه اطلاعات مندرج در سند کشف شده، حقوق اعضای داعش در ماه محرم گذشته بسته به وضعیت خانوادگی و تعداد فرزندان تعیین و پرداخت می شد.
در این سند، کمترین حقوق معادل 72 دلار یا 95 هزار دینار عراق برای افراد مجرد منظور شده که 40 دلار بابت خوراک کسر می شد و 32 دلار را نیز نقدی می گرفتند.
نمونه دیگر شبه نظامی به نام ابوجانا با 27 سال سن، همسر و سه فرزند 184 دلارحقوق داشته و دریافتی ابوناصر 55 ساله با همسر و شش فرزند 256 دل
او شهید زنده است؛ سابقه 40 سال مبارزه دارد؛ همه انبارهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران را در اختیار خود گرفت؛ اینها تعابیری است که دوشنبه شب هفته جاری سرلشکر قاسم سلیمانی درباره «مهندس ابومهدی» از فرماندهان ارشد بسیج مردمی عراق موسوم به حشدالشعبی بکار برد.
تولد در بصره
به گزارش خبرگزاری میزان، «جمال جعفر محمدعلی آل ابراهیم» سال 1954 در «القرنه» واقع در بخش قدیمی بصره متولد شد؛ دوران دبستان و دبیرستان را در بصره گذراند و در سال 1977 از دانشکده فناوری بغداد فارغ التحصیل شد.
بعد از گذراندن دوره خدمت الزامی، بعنوان مهندس عمران وارد کارخانه عمومی آهن و فولاد بصره شد؛ پس از مدتی مجددا تحصیلات آکادمیک را پی گرفت و اینبار در رشته علوم سیاسی موفق به اخذ کارشناسی ارشد و دکتری شد.
آغاز فعالیت در حزب الدعوه
ابومهدی از دوران پیش از دانشگاه در دهه 70، فعالیت سیاسی را با عضویت در حزب الدعوه آغاز کرد؛ وی دروس مقدماتی حوزه را نیز در زادگاهش در محضر آیتالله العظمی حکیم گذراند.
مهاجرت به کویت
ابومهدی پس از حوادث ماه رجب سال 1979 که به روی کار آمدن بعثیها و دستگیری آیتالله شهید محمدباقر صدر و تعداد زیادی از دانشجویان عراقی منجر شد، توسط مزدوران بعثی تحت تعقیب قرار گرفت؛ در نتیجه مجبور شد در سال 1980 به کویت مهاجرت کند.
20 سال حضور در ایران
در سال 1983 و بعد از حوادثی که در کویت (پس از انفجار در سفارت امریکا و سفارت فرانسه) رخ داد، عراقیهایی که در کویت مقیم بودند، بازداشت شدند. بدنبال بازداشت گسترده عراقیهای مقیم کویت که به بغداد مسترد میشدند و غالبا بدون محاکمه اعدام میشدند، ابومهدی راهی ایران شد و بنا به گفته خودش 20 سال از عمرش را در ایران گذراند.
آغاز حرکت جهادی
پس از آنکه «حاج ابوزینب الخالصی» از سران ارشد حزب الدعوه اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «نیروهای مجاهدین عراقی» کرد، ابومهدی وارد این گروه شد و تنها راه مقابله را جهاد دانست.
در جریان انتفاضه شعبانیه ضد صدام در سال 1991، ابومهدی و ابوزینب در قالب نیروهای مجاهدین عراقی، همکاری زیادی داشتند و حتی مقرهایی در شمال عراق تاسیس کردند.
فعالیت در سپاه بدر
ابومهدی پس از مجاهدتهای بسیار و تصدی سخنگویی سپاه بدر، به فرماندهی این شاخه از جریان مقاومت در عراق رسید. او در سال 1985 به عضویت مجلس اعلای عراق رسید. پس از آن عضو شورای فرماندهی شد که از هشت عضو تشکیل میشد و در راس آن شهید محمدباقر حکیم قرار داشت.
علت جدایی از حزب الدعوه
ابومهدی چند سال پیش طی مصاحبهای در پاسخ به سوالی پیرامون علت جداییاش از حزب الدعوه گفت: توضیح این مسأله مفصل است. من به دلیل اختلاف سیاسی از حزب الدعوه بیرون نیامدم؛ من عزیزترین برادران و دوستانم را در آن تقدیم کردم. ولی من کارمند حزب الدعوه نبودم بلکه بنا به دلایل اعتقادی و روحی به آن پیوسته بودم و به دلیل این وابستگی از بذل هیچ چیزی دریغ نکردم ولی در یک جایی حس کردم بین دوراهی قرار دارم و باید انتخاب کنم بین ذبح شدن به دست صدام یا باقی ماندن در سازمانی که بخوبی درس و بحث و حلقه و جلسه داشته باشیم و در آن بحثهای فکری کنیم. من ترجیح دادم به مسیر جهاد و برخورد با نظام بروم چون آن را راه صحیح برای مقابله با نظام جنایتکار دیکتاتور میدانستم.
ابومهدی در رابطه با بیرون آمدنش از مجلس اعلا و سپاه بدر نیز میگوید: این هم داستانی طولانی دارد و شرحش مفصل است. من یقین دارم و از روی آگاهی میگویم که مجلس اعلا و سپاه بدر نقش مهمی در بین مخالفین عراقی داشتند و همین طور من هم خودم را کارمند این دو نمیدیدم. در برخی موارد اختلاف دیدگاه داشتیم. در سال 2002 تفکری در من پیدا شد که خودم را درگیر سازمان خاصی در مجلس اعلا یا سپاه بدر نکنم ولی هنوز هم روابطم با همه خوب است.
اما در سال های اخیر پس از آنکه گروهک تروریستی تکفیری داعش با حمایت پنهان و آشکار محور آمریکایی – عبری – عربی وارد عراق شد و به جنایات گسترده دست زد، آیتالله سیستانی فتوایی مبنی بر مبارزه مردمی با داعش، صادر کرد که به موجب آن، مجاهدانی نظیر ابومهدی در جهت سازماندهی نیروهای مردمی اقدام کردند و در قالب بسیج مردمی و با کمک ارتش و سایر نیروهای عراقی سرانجام موجبات اضمحلال و هزیمت داعش در عراق را فراهم آوردند.
ولادیمیر پوتین در مورد زندگی خصوصیاش بسیار رازدار است. او به بازگویی جزئیات زندگی شخصیاش در مقابل رسانهها تمایل چندانی ندارد. اما سفر آخر هفته او به شمال روسیه برای گذراندن تعطیلات، حواشی جزئی را برای او ایجاد کرد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، پوتین با مرسدس بنز خود به این سفر رفته بود و ظاهرا تنها نبوده و زنی او را همراهی میکرده است؛ زنی که رسانهها از او بهعنوان زن مرموز زندگی پوتین یاد میکنند. در تصاویری که از پوتین در این سفر منتشر شده نشان داده میشود که پوتین با ماشین خود در مقابل کلیسایی توقف میکند و به سمت در عقب ماشین میآید تا در را برای زنی با لباس قرمز باز کند. اما با ممانعت زن مواجه میشود و بهسرعت در را میبندد و خود تنها به سمت کلیسا میرود. گویی زن تمایلی ندارد در مقابل دوربینها ظاهر شود.
تلویزیون روسیه در این صحنه هیچ تصویری از زن داخل ماشین نشان نمیدهد، گویی تصویر همین جا کات شده است. پوتین از همسر سابق خود دو دختر دارد. شاید در آینده نزدیک مشخص شود این زن قرمزپوش مرموز چه نسبتی با رئیس جمهور پرقدرت روسیه دارد.
به گزارش صراط، خاتمی در این ویدئو میگوید: «اصولاً اصلاحطلبان معتقدند راه و روش دیپلماسی جواب میدهد. مساله اصلی این است که آیا حضور نظامی ما در سوریه منطقی و قابل قبول است یا نه؟! از نظر اصلاحطلبان این حضور نظامی خیلی معنا ندارد. البته این تبلیغات و شعار وجود دارد که اگر ما در آنجا نجنگیم باید در تهران، شیراز و اصفهان بجنگیم. حالا من نمیدانم این چقدر واقعیت داشته باشد. بالقوه داعش برای همه خطرناک است اما برای ایران به خاطر تفاوتهای زبانی، مذهبی و روشنفکری که در ایران وجود دارد، خیلی امکان نفوذ آنها در داخل ایران وجود ندارد.»
فارغ از اینکه چنین اظهارات تکراری و نادرستی بارها از سوی برخی دیگر از اشخاص میان رده جریان اصلاحات بیان شده، و گذشته از این موضوع که بخش هایی از این اظهارنظر مانند جنگ با داعش در تهران و شیراز و اصفهان با بیانات رهبر معظم انقلاب در تناقض آشکار است، آنچه قابل تامل است سکوت اصلاح طلبان در خصوص این اظهارات است.
در چند روز گذشته که از انتشار این سخنان گذشته، هیچ اصلاح طلبی به آن واکنش نشان نداده است. آیا این سکوت به معنای رضایت آنهاست که در خصوص فردی که زمانی نایب رییس مجلس کشور بوده و مهم ترین حزب تندروی اصلاح طلبان را رهبری می کرده، اعمال شده است؟
اگرنه، چرا باید از کنار اظهارات فردی با این سوابق عبور کرد؟ آن هم اظهاراتی مبهم که یکی از برداشت ها از آن می تواند «دعوت به مذاکره با داعش» باشد. حداقل واکنش اصلاح طلبان می تواند دست کم این موضوع را به چالش بکشد که آیا منظور از روش دیپلماسی در شرایط کنونی سوریه، مبارزه با داعش است؟ یعنی کاری که حتی آمریکا و غربی ها هم از آن ابا دارند؟
از سوی دیگر، بیان چنین اظهاراتی از طرف فردی که روزگاری نایب رییس مجلس کشور بوده قابل تامل است. واقعا چگونه چنین افرادی در مسند مهمی چون نایب رییسی پارلمان قرار
به گزارش فارس، سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم اربعین سردار نصیری حضور یافت و طی سخنانی اظهار داشت: این مجلس دو شانیت دارد، اول پاسداشت شخصیت شهید و وجه دوم مربوط به آن چیزی است که این شهید در راهش شهید شد.
سردار سلیمانی ادامه داد: شهید نصیری از بدو تاسیس تا تجهیز و جهاد و شهادت در کنار سپاه بدر عراق بود و این یعنی وفاداری، البته این تلاشها را بصورت گمنام انجام میداد و از اولیا الهی بود و در جامعه ما مخفی بود.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: اقدامات دیپلماسی خیلی اقدامات خوبی است و از آن استفاده میکنیم اما برخی گرهها و حل مشکلات فقط با دیپلماسی حل نمیشود و اتفاقات دیگری است که از همه رفتارهای دیپلماسی عبور میکند و پیوندها ایجاد و یخها را اب میکند و خون شهید نصیری از این موارد است.
وی تاکید کرد: کدام دیپلماسی میتواند کار خون شهید نصیری و تقوی و همدانی و صدها شهید دفاع را انجام دهد؟
سردار سلیمانی اظهار داشت: پدیده سیاه و شومی به نام داعش، فکری بسیار خطرناک است که خسارت بزرگی به عالم اسلام زد و جهان اسلام غیر از خسارت های اولیه اش در دوره خوارج حادثه ای به این تلخی که اتش در خانواده اسلام به وجود بیاورد در این حجم خسارت به خود ندیده است.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با بیان اینکه تقدیر این بود شهید تقوی اولین سردار ایرانی در عراق باشد و بعد از او سرداری با همان خصوصیت یعنی سردار نصیری هم به شهادت برسد، یادآور شد: او در دفاع مقدس مثل یک پدر و برادر مهربان در لشکر بدر حمایت میکرد؛ همان جوانانی که از دست صدام فرار کردند، این لشکر شجره طیبه ای شد که موفقیت های دیگری برای عراق ارمغان آورد.
وی گفت: بعضی از برادران عراقی ما از روی ادب و محبت و از سر لطف خود را سرباز مقام معظم رهبری معرفی میکنند؛ کاری که فرزندان ملت ایران در خدمت به مردم عراق کردند، سربازی زیر بیرق فرماندهان عراق آن هم بدون ادعا بود، سردار تقوی فرمانده بود اما برای اینکه فرهنگی را صادر کند یک سرباز جلودار بود، کجای دنیا یک ژنرال تفنگ دست میگیرد و جلوی سربازان میجنگد؟ این فرصت طلبی نیست. خدمت و وفای صادقانه است؛ مهندس ابو مهدی که شهید زنده است با ٤٠ سال مبارزه توانست انبارهای تسلیحاتی را در دست خود بگیرد؛ جمهوری اسلامی مثل امریکا نبود که پول عراق را بگیرد اما وقت ضرورت اسلحه ندهد؛ به محض اینکه نخست وزیر عراق درخواست کرد ایران جنگنده های سوخو ٢٤ عراقی را برایشان فرستاد، ما با افتخار سرباز ابو مهدی هستیم و این جبهه را حق میدانیم و سربازی در آن افتخار است.
سردار سلیمانی افزود: من می خواهم عوامل پیروزی در موصل را بر شمارم: اولا بدانیم پدیده داعش و پدیده تکفیر به شکل عام در تاریخ جهان در نوع جنایت کم نظیر بوده که فکر نمیکنم هیچ یک از رسانهها آن را منتشر کنند چرا قلب و چشمی تحمل دیدن آن را ندارند؛ اینکه بیش از دوهزار زن را دست به دست بین خود فروختند بدون اینکه حدود شرعی را بدانند، شما یک نمونه طفلی را دیدید که با خنده مثل تفریح سر بریدند. در دیاله کودکی را از مادر گرفتند روی آتش سرخ کردند و لای پلو گذاشتند و برای مادر فرستادند، این در دوره تاریخ نایاب است، چطور برای ریزگردها جلسه اضطراری میگذاریم اما برای این خوارج که از خوارج هم بدترند جلسه نمیگذاریم؟
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با بیان اینکه امروز حضور در جشن ملت عراق حق همه ملت های جهان است و پیروزی همه بشریت محسوب میشود، گفت: ملت عراق و سوریه حق بزرگی سر مردم دنیا دارند. این پیروزی برخواسته از یک مرد در یک خانه محقر است یعنی آیتالله سیستانی، این فقیه حکیم و موقعیت شناس در موارد متعددی کشور عراق را نجات داد، در زمان اشغال و موقع نوشتن قانون اساسی، شکل گیری دولت ها، در محبت به کردها، ایشان عبای خود را پدرانه گشود و ملت عراق را در آن جای داد و این مرجع نه تنها حامی شیعه بود بلکه حامی تک تک مردم عراق است.
وی تاکید کرد: این حکیم به موقع به پا خواسته باعث شد جوانان عراق را به خروش وادار کند و اثر این فتوا گروه های حشد الشعبی را به وجود آورد، خون جوانان شیعه برای نجات جوانان اهل سنت روی زمین ریخت که ارزشمند است و نشان داد این ملت را کسی نمی تواند از هم تفکیک کند، کار جوانان عراقی در حمایت از مردم خود بی نظیر بود که همه اینها تاثیر فتوای آیت الله سیستانی بود، گروههای مختلف حشد الشعبی زیر بیرق مرجعیت جمع شدند.
سردار سلیمانی تصریح کرد: مقام معظم رهبری خواستند جمهوری اسلامی بدون چشمداشت همه امکانات خود را در اختیار نیروهای مسلح عراق قرار دهد؛ حشد یک شجره طیبه بزرگ است و نقشش در پیروزهای عراق بی بدیل است، حشد یک امر واجب و ضروری برای ملت عراق بود که برای همیشه نگاه های توطئه امیز را در عراق خنثی کرد، درواقع حشد یک ارتش قدرتمند بزرگ و عامل دیگر پیروزی ارتش و دیگر نیروهای مسلح عراق است.
وی ادامه داد: فرماندهان لشکرهای زیادی در عراق در جلوی صفوف رزمندگان خود به شهادت رسیدند از این رو آنها یک ارتش قدرتمند و لایق هستند، عامل چهارم دولت و پارلمان عراق است؛ نمیتوان تاثیر شخصیت ها را نادیده گرفت مثل دکتر عبادی یا شیخ عامری که شهید زنده است.
سردار سلیمانی افزود: ملت ایران با اهدا بهترین فرزندان و سرداران خود با پشتیبانی های به موقع توانست سهمی در این پیروزی داشته باشد و از این بابت سربلند است و سند آن شهید تقوی و نصیری و صدها شهید دیگر در سوریه و عراق هستند. نویسندگان و هنرمندان کشور ما به جای پرداختن به چیزهای کوچک و ترویج مسائلی که جامعه را به ناکجا آباد سوق میدهد به این صحنه بیایند
امروز جان ناقابل ما برای انقلاب و شهدای این ملت ناقابل است؛ باید از خدا بخواهیم عاقبت بخیر و شهید این راه شویم و صداقت خود را اثبات کنیم.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با بیان اینکه پارلمان عراق چه در تاسیس حشد الشعبی چه حمایت از دولت و حضور نماینده ها در میدان نقش داشت، تصریح کرد: امروز همه ملت عراق با هم متحد شدند و فهمیدند خودشان باید امورشان را در دست بگیرند.
این واقعه به عنوان مظهر مقاومت مردم ایران در مقابل کشف حجاب اجباری رضاخانی در تاریخ ثبت شده است. پس از انقلاب اسلامی، عده ای از وابستگان به غرب تلاش کرده اند تا با فراموشی این وقایع، چنین وانمود کنند که حجاب در میان بانوان ایرانی، یک اجبار بوده نه انتخاب!
در این خص.ص، حجت الاسلام حمید حسینی روحانی، رییس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در گفت و گو با صراط، طرح بحث «حجاب اجباری» را موضوعی انحرافی دانست و گفت: رعایت قانون در هر کشوری اجباری است و عدم اجرای آن در هر نقطه ای از دنیا بر خلاف دموکراسی است.
حجت الاسلام روحانی با صراط با اشاره به همه پرسی سال 1358 و رای قاطعانه 2/98 درصدی ملت ایران به تشکیل حکومت جمهوری اسلامی که موجب به رسمیت شناختن قوانین اسلامی شد، گفت: اجرای حجاب اسلامی یکی از این قوانین حکومت اسلامی است و طرح این سوال که حجاب بر اساس اجبار یا پیشنهاد امام خمینی (ره) بوده یک بحث انحرافی است.
وی با بیان اینکه حجاب امری مسلم در اسلام است، اظهار داشت: رای قاطع ملت به جمهوری اسلامی بدین معنی نیست که حکومت جمهوری باشد اما هرکسی هر کاری که دلش خواست بکند؛ مردم در سال 1358 به اجرای قوانین اسلام در کشور رای دادند.
مؤسس و رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه همگان از هر مذهبی باید به قوانین جمهوری اسلامی همانند حجاب پایبند باشند، افزود: عدم رعایت حجاب و زیرپا گذاشتن قوانین جمهوری اسلامی خلاف موازین بین المللی است و قانون شکنی به شمار می رود که دنیا آن را محکوم می کند.
صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصلنامه ۱۵ خرداد با بیان اینکه طرح بحث «حجاب اجباری» بی معنی است گفت: حجاب در جمهوری اسلامی قانون است و رعایت قانون در هرکشوری اجباری است؛ از این رو هر کسی که در ایران زندگی میکند باید به قوانین جمهوری اسلامی ایران پایبند باشد.
او در پاسخ به این سوال که آیا اجبار به حجاب مخالفت با دموکراسی نیست، اظهار داشت: عدم اجرای قوانین کشور در هر نقطه ای از دنیا برخلاف دموکراسی است.
حجت الاسلام روحانی گفت: ملت ایران از زمانی که اسلام را در کشور خودشان پذیرفتند، عفاف و حجاب را مایه امنیت، سعادت و پیشگیری از فساد دانستند.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب با اشاره به توطئه رضاخان برای از بین بردن حجاب که طبق دستور از مزدوران انگلیسی بوده گفت: ملت ایران در برابر این دستور ایستادند و مقابله کردند و عده زیادی برای حفظ عقاید خود به خاک و خون کشیده و برخی هم زندانی و شکنجه شدند اما هیچگاه از اسلام و دیدگاه خود پا پس نکشیدند.
حجت الاسلام روحانی با بیان اینکه هدف انگلیس از این اقدامات تنها مخالفت با اسلام نبوده، گفت: انگلستان به دنبال فروش لباس های متحدالشکل و تبدیل ایران به بازار سیاه خود بود.
وی با اشاره به اینکه با وجود لباس های سنتی ایرانیان در اقصی نقاط کشور وجود کالاهای انگلیسی بی مصرف خواهد بود، تاکید کرد: دولت استعمارگر انگلیس با به سلطه نشاندن رضاخان میرپنج که فردی بی سواد و قلدر به شمار میرفت به دنبال رسیدن به سود فروش اجناس خود به ایران بود و در این راستا منشأ فساد های بسیاری در سطح جامعه و آسیب به اسلام شد که البته مردم ایران با از خودگذشتگی و فداکاری مانع توطئه انگلیس شدند.
این مورخ انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان بنیامین نتاینیاهو در کنگره آمریکا گفت: این مسئول اسرائیلی تاکید داشته که یکی از راهکارهای دور کردن ایران از اسلام گسترش فساد در سطح جامعه است که مقابله با حجاب یکی از توطئه های دولت های غربی به شمار می رود.
وی گفت: استکبار جهانی به دنبال کمرنگ کردن آرمان ها و به چالش کشیدن انقلاب اسلامی است اما رگ و ریشه مردم ایران از مدت ها پیش با اسلام عجین شده و با جان و دل آن را پذیرفته اند.
رییس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی افزود: شاید مردم بهخاطر عملکرد برخی مسئولین گلههای بجایی داشته باشند اما هر زمان که بحث اسلام، قرآن و اجرای قوانین اسلامی مطرح می شود از جان و دلشان مایه می گذارند.
وی با بیان اینکه دولت های غربی به دنبال اجرای اسلام آمریکایی و دلخواه خودشان در کشور هستند اظهار داشت: دولت های استعمارگر معتقدند اگر میخواهیم جهانی شویم باید قرآن و اسلام را به گونه ای پیاده کنیم که با فرهنگ غرب مغایرت نداشته باشد.
زادسازی موصل گامی رو به جلو برای شکست داعش است/ مواضع قاطع ایران به کمک دولت عراق آمد
به گزارش فارس، نصرالله در ابتدای سخنرانی خود پیروزی آزاسازی موصل را به ملت و دولت عراق تبریک و تهنئت گفت و تاکید کرد که آنچه در عراق و موصل رخ داده است، فقط به سرنوشت عراق و ملت آن مربوط نمیشود، بلکه با سرنوشت امت و ملت های منطقه نیز ارتباط دارد.
دبیرکل حزب الله لبنان افزود: پیروزی موصل که نخستوزیر عراق آن را رسما اعلام کرد، پیروزی خیلی بزرگی است که نمیتوان اهمیت آن را تقلیل داد.
وی تصریح کرد: عراقیها پس از مشاهده فتنه داعش و حجم این فتنه ناامید شده بودند، اما آیت الله سیستانی مرجع تقلید شیعیان عراق فتوی وجوب مقابله با داعش و جهاد فی سبیل الله را داد و همین باعث پیروزیای شد که اکنون به دست آمده است.
سید حسن نصرالله افزود: فتوای آیت الله سیستانی در واقع سرآغاز پیروزیهای نیروهای عراقی و باعث تحقق پیروزی های پیاپی شد.
سید مقاومت لبنان تاکید کرد که این قدرت های بین المللی و منطقه ای هستند که ورود داعش به عراق و سوریه را تسهیل کردند.
نصرالله اعلام کرد که که همه رهبران دینی و سیاسی و احزاب با فتوای آیت الله سیستانی همکاری و عموم رجال دینی عراق و ایران فتوای مرجع تقلید عالیقدر شیعیان را تائید کردند.
سید حسن نصرالله نقش ایران و مقام معظم رهبری در پیروزیهای عراق را مهم برشمرد و اعلام کرد که مواضع قاطع جمهوری اسلامی ایران به کمک دولت عراق و فتوای مرجعیت عراق آمد.
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه از تمامی کسانی که در این جنگ در کنار ملت عراق ایستادند، به ویژه ایران و شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی تقدیر و تشکر کرد.
نصرالله همچنین از نقش تعدادی از علمای کبار اهل سنت عراق در مبارزه با داعش و مواضع ویژه آنها تقدیر و تشکر کرد و گفت: آنچه که این فتنه را از عراق دور نگه داشته است، مواضع صادقانه علمای اهل تسنن عراق است.
سید مقاومت اسلامی لبنان اعلام کرد که آزادسازی موصل بسیار مهم و رو به جلو برای شکست سناریوی داعش است و اگر اراده بین المللی وجود داشته باشد، شکست داعش نیازی به سال های متمادی ندارد. پیروزی عراق در مبارزه با داعش مقدمهای برای حفاظت از امنیت کل جهان است.
دبیر کل جنبش حزبالله لبنان تاکید کرد که اگر مردم عراق ناامید شوند و داعش بر کشورشان سیطره یابد، سرنوشت ملت و تمدن عراق و ملتهای منطقه و حتی کشورهای عرب خلیج فارس که از داعش حمایت کردند و کشورهایی که به هنگام اعلام خلافت داعش از سوی ابوبکر البغدادی به شدت ترسیده بودند، چه خواهد شد؟
وی تاکید کرد که نباید به داعش فرصت بازگشت به عراق را داد و اینکه مجددا حمایت شود، بویژه اینکه اکنون فرصت نابودی داعش به وجود آمده است.
نصرالله گفت: عراق، سوریه، لبنان و ملت های منطقه و کشورهایی که از تروریسم و داعش هراس دارند، اکنون مقابل فرصت تاریخی برای خشکاندن ریشه آن قرار گرفتهاند.
وی تاکید کرد که نباید به داعش فرصت بازگشت به عراق را داد و اینکه مجددا حمایت شود، بویژه اینکه اکنون فرصت نابودی داعش به وجود آمده است.
سید حسن نصرالله در بخش دیگری از سخنرانی خود به مساله آوارگان سوری در لبنان اشاره کرد و گفت: ما از دولت لبنان میخواهیم که با دولت سوریه ارتباط برقرار کند و با دمشق درباره تسهیل بازگشت آوارگان به منازلشان گفتوگو کند.
وی ضمن تقدیر از ارتش لبنان و دستگاه امنیتی آن در مبارزه با تروریسم اعلام کرد که تروریست هایی وجود دارند که برای انجام عملیات تروریستی در عرسال واقع در شرق لبنان برنامه ریزی می کنند و این نیاز دارد که حل شود.
دبیرکل حزب الله در پایان سخنرانی امشب خود تاکید کرد که تروریستهایی که در منطقه جرود عرسال مستقر هستند، تهدیدی علیه روستائیان لبنانی هستند و زمان آن فرا رسیده است که این تهدیدات از بین برود.
سید ابراهیم رئیسی گفت: تصور میکردیم آقای روحانی در انتخابات حداقل بهواسطه لباس روحانیتش، در تخریب و تهمت حدّ نگه دارد.
به گزارش تسنیم، چندی پیش در ایام تعطیلات عید سعید فطر مدیران عامل برخی خبرگزاریهای کشور سفری به مشهد مقدس داشتند که طی این سفر، دیداری صمیمانه نیز با حجت الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی(ع) فراهم گردید. در این دیدار، سؤالات مختلفی درباره چرایی ورود حجت الاسلام رئیسی به انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و نیز تحلیل وی از متن، حاشیه و نتیجه این انتخابات مطرح گردید. آنچه در پی میآید متن کامل این گفتگوی رسانهای است که از سوی دفتر حجت الاسلام رئیسی در اختیار رسانهها قرار گرفته است.
س: آقای رئیسی، اگر امروز میخواستید برای ورود به انتخابات تصمیم بگیرید مجدداً نامزد میشدید؟
من در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم چندین بار گفتم که بهترین شغل یعنی خادمی علیبن موسی الرضا(ع) و زوار بزرگوارشان را دارم و هیچ کاری برایم از این بالاتر و شیرینتر نیست؛ اما واقعاً با وضعیتی مواجه بودیم و هستیم که یک مسئولیت مضاعفی را برای حضور در انتخابات ایجاب میکرد.
جمهوری اسلامی در دهه چهارم حیاتش، باید از خود در حل مسائل پیچیده اقتصادی و بین المللی کارآمدی بیشتری نشان دهد؛ مردم را روز به روز به انقلاب و اهداف بلند آن امیدوارتر کند؛ نفوذ بینالمللی و منطقهای و گفتمانیاش را افزایش دهد؛ در یک کلمه نظام اسلامی باید نشان دهد که همچنان «میتواند» و باید کارآمد و الهامبخش و پیشرو باشد.
خوب، این تفکر «ما میتوانیم» در چند سال اخیر بهطور واضح در سطوحی از قوه مجریه کشور افول کرد، یعنی روحیه اعتماد به نفس و تلاش برای باز کردن راهها و گره از کار مردم و پیشرفت، میان مدیران جای خودش را به «ناامیدی و نمیشود» داد. برای یک حرکت پیشرونده و یک موجود زنده بانشاط بهنام انقلاب، نگاه «ما نمیتوانیم» یک تهدید اساسی است. این واضح است که نسخه دشمن برای مقابله با انقلاب در دوره کنونی القاء پشیمانی از گذشته به مسئولان و مردم است تا جایی که مداوم دستور عقبنشینی صادر شود، یعنی بنا دارند تفکر و روحیۀ بانشاط مدیریت انقلابی را به یأس و نمیشود مبتلا کنند و بالطبع انقلاب اسلامی را به موجودی حاشیهای و هضمشده در مناسبات نظام سلطه و نظم نوین جهانی تبدیل کنند. متأسفانه این یک رویکرد غلط در اندیشۀ برخی از مدیریتهای کلان اجرایی هم نفوذ کرده است.
واقع مطلب این است که انقلاب اسلامی در عرصۀ مدیریت کشور پس از سالها هنوز نتوانسته است طرح خود را بهصورت کامل ارائه دهد. الگوهایی از مدیریت انقلابی وجود دارد و آثار خوبی خلق کرده است ولی بهعنوان یک جریان غالب نه خود را کاملاً شناسانده است و نه بر فرهنگ مدیریتی و اجرائی کشور حاکم شده است. ریشههای مشکلات کشور شناختهشده نبودن این نوع از مدیریت عقلانی و انقلابی و جاری نشدن آن در ساختارهای مدیریتی کشور است. من عقیده دارم انقلاب اسلامی حتی به کسانی که به این انقلاب اعتقاد ندارند بیشترین خدمت را کرده است و وظیفه هم دارد بکند، منتها این پروژه هنوز کامل نیست و خلأهایی دارد که باید پوشانده شود، همین موجب ناکارآمد نشان دادن انقلاب و نظام میشود.
حالا در مقابل این مسیر، تکلیف نیروهای دلسوز و دغدغهمند چیست؟ نشستن و تماشا کردن؟ نگرانی از هزینه شدن و هزینه دادن؟ مردم مؤمن و فداکار ما برای انقلابشان اینهمه هزینه مالی و جانی را پذیرفتهاند تا به یک الگوی مستقل تبدیل شود؛ یعنی بتواند واقعاً در همه ابعاد پیشرفت کند و در عین حال، عزت و عظمت داشته باشد و مردمش، شرمنده و کوچکشده و وابسته به قدرتهای زورگو نباشند؛ حالا در مقابل جریانی که میخواهد بگوید پیشرفت الّا و لابد از راه وابستگی به غرب یا شرق میگذرد و در واقع میخواهد به مردم بگوید که "شعارهای استقلال و آزادی را که در انقلاب خواستهاید، در حد یک شعار بوده است و تحقق یافتنی نیست"، چه باید کرد؟ آیا نباید حرف منطقی و عقلانی انقلاب را سر دست گرفت؟ این یک وظیفه و یک مطالبه عمومی بود. بسیاری از مردم مؤمن و نخبگان دانشگاهی و علمای بزرگوار و طلاب و دانشجویان و اقشار مختلف اتمام حجت کردند و خواستند که در صحنه این مبارزه و امتحان حاضر شوم، من هم سعی کردم وظیفهام را انجام دهم و از این بابت خدا را شکر میکنم.
اساساً برخی از منازعات سیاسی در کشور به تقابل دو نوع نگاه برمیگردد؛ یک نگاه که میگوید انقلاب اسلامی الگویی برای ادارۀ کشور دارد که متفاوت از نظام سرمایهداری است و یک نگاه که نه از خلاقیتی برخوردار است و نه حاضر است دربارۀ نوع مدیریتی که تفکر انقلابی ارائه میدهد بیندیشد و تنها راه بقاء را توجه به اراده بیگانگان میداند. من به این انتخابات قدم گذاشتم که بگویم رفتار و مدیریت انقلابی آن تصویری نیست که دشمنان آن ساختهاند و گام اول برای اینکه وضعیت کشور اصلاح شود اصلاح این تصویر است.
س: با این توصیف شما، نتیجه انتخابات یعنی مردم به الگویی که شما معتقدید نادرست است، اعتماد کردند و مسیری را که شما نمایندهاش بودید و میگویید مسیر بهتری بوده، رد کردند؟
تحلیل نتیجه انتخابات با این سادهسازیها بهنظرم خطائیست که نباید در دام آن بیفتیم. ما میدانیم مردم بهدلائل مختلف به یک فرد یا یک جریان رأی میدهند، اگر این انگیزهها را دقیق نشناسیم خودمان را به اشتباه خواهیم انداخت و موجبات سوء استفاده از رأی مردم را فراهم خواهیم کرد. بله، یک جریان تبلیغی خاصی که طیف هم هستند از باندهای بلندگوی تبلیغاتی دشمنان از آمریکا و انگلیس گرفته تا برخی رسانههای داخلی میخواهند نتیجه انتخابات را همینطور تفسیر کنند، چرا؟ چون با این تفسیر کار دارد، میداند که اگر بتواند این تفسیر را جا بیندازد، پلهای هست برای مقاصد بعدی و تضعیف هویت و استقلال ملی، اما واضح است که این تفسیر، معیوب است.
در تحلیلهای علمی از یک انتخابات هم اندیشمندان علوم سیاسی مطالب مهمی دربارۀ دور دوم انتخابات ذکر کردهاند، بهخصوص در کشور ما که اقتضائات خاصی وجود دارد که سادهاندیشی دربارۀ تحلیل یک انتخابات را رد میکند.
تفسیر خود شما از نتیجه چیست؟
برای تفسیر، اول باید چارچوب داشته باشیم؛ چارچوب اول و اصلی برای ما در انتخابات، حضور گسترده مردم بود، چون لازمه حفظ اصل نظام، حضور و انسجام مردم است. اگر امروز ما نگرانیم که برخی در دنبال کردن اهداف پیشرفت و تعالی کشور، لَنگ میزنند، بهخاطر این است که این ضعفها و ناکارآمدیها، ممکن است مردم را نسبت به اصل نظام و کارآمدی آن بدبین کند. حالا اگر در همین شرایط یک جمعیت عظیم 41میلیونی پای صندوق بیایند، این یعنی موفقیت نظام؛ این یعنی با وجود همه بدخواهیها و بددلیها مردم به اصل نظام اعتماد دارند، مردم به صندوق رأیی که نظام برایشان گذاشته، اعتماد دارند. این یک شکست واضح برای دشمنان کشور است؛ اینها آرزویشان قهر مردم با نظام بوده و هست؛ نگاه نکنید که در این انتخابات از تحریم صحبت نکردند یا ظرفیت عظیم تبلیغیشان را برای یک جریان بسیج کردند، ته دلشان و آرزوی اصلیشان این است که مردم ناامید شوند و با نظام قهر کنند، وقتی دیدند این نقشه قدیمیشان هنوز نمیگیرد، تاکتیک را عوض کردند. شما انتخابات مجلس نهم را ببینید در بهمن سال 89، این اولین انتخابات بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 بود، همه توانشان را گذاشتند که بگویند مردم به نظام اعتماد ندارند و بعد از 88 دیگر پای صندوق نمیآیند. مردم چه کردند؟ بیش از 60 درصد پای صندوق آمدند؛ یعنی معادل انتخابات مجلس در دور قبل آن. در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری دوازدهم هم ثبت رکورد حضور بالای مردمی شد یک پیروزی برای ملت و نظام. این انتخابات بسیاری از تهماندههای آثار بد فتنۀ 88 را هم از بین برد و منطق و صداقت انقلاب در موضوع انتخابات بهطور کامل به اثبات رسید.
البته این نکته را هم باید بگویم که اگر رأی مناطق مختلف را تحلیل کنید، متوجه میشوید که مشارکت قشر ضعیف و محروم، در انتخابات کاهش پیدا کرده است و این نقطه ضعف دولتها است که گاهی با سیاستهای غلطشان امید مردم و بهخصوص طبقه محروم را کم کردهاند. ببینید تا امید نباشد، حرکت ایجاد نمیشود. در انتخابات اخیر حدود 15 میلیون نفر رأی ندادند، بررسیهای ما نشان میدهد بخشی از آن، آرای اخذنشده در روستاها و شهرهای کوچک است اما سهم زیادی از این جمعیت کسانی هستند که نسبت به رفتوآمد دولتها بیتفاوت شدهاند، چون احساس میکنند در این رفتوآمد دولتها سود و نفعی برای آنان وجود ندارد؛ یا کسانی هستند که بر اثر عمل نکردن دولتها به شعارها و وعدههایشان، احساس ناامیدی و تردید میکنند. در واقع در این انتخابات ناکارآمدیها بخشهایی از جامعه را از مشارکتجویی سیاسی ناامید کرد.
در این انتخابات، یک نقطه مرکزی سخنان بنده در توجه به همین اقشار بود تا مردم مستضعف و باکرامت ما احساس نکنند که حرف آنها زده نمیشود و بدانند که میان هیاهوهای سیاسی احزاب و جناحها، کسی هم هست که درد آنها را بشناسد و با صدای بلند بگوید.
پس چرا همین اقشار به شما رأی ندادند و برنده انتخابات نشدید؟
رأی دادن یا ندادن، مسئله دوم است، مسئله اول این است که آیا بخشی از جامعه که بر اثر سیاستهای غلط ضعیف و ضعیفتر شده و امیدی برای حرکت ندارد، بداند که در صحنه انتخابات که اوج شلوغکاریهاست، کسانی هستند که حرف دل او را بزنند؛ این خودش امیدآفرین است ولو آنکه بهاندازهای تولید امید نکند که منجر به رأی غالب بشود، یعنی همین که یک حلقه وصل و یک زبان مشترک، با افرادی که بهتعبیر امام راحل ولینعمتان انقلاب هستند ایجاد کنیم، خودش پیروزی و موفقیت است. من فکر میکنم این کار تا حدی انجام شد، یعنی اگر چنین صدایی در انتخابات وجود نداشت، بلاشک، مشارکت مردم در انتخابات بهمراتب کمتر از این بود. این رویکرد، حتی در مسیر رقیب هم اثر گذاشت. اصلاً شما رسانهای هستید و یکی از کارهای رایج در ارتباطات، تحلیل محتواست؛ بیایید تبلیغات جریان رقیب ما در انتخابات را تحلیل محتوا کنید. اینها ابتدا وجود مشکلات جدی را انکار میکردند؛ پیام نوروزی امسال رئیسجمهور محترم را نگاه کنید؛ آمارهایی که آنجا گفته میشود، یعنی تقریباً هیچ مشکلی در کشور وجود ندارد، و مسائلی نظیر بیکاری، رکود، فقر و کاهش قدرت خرید مردم بهویژه اقشار ضعیف یک مشت حرف بیخود از جانب منتقدان است، اما چه میشود که در ایام منتهی به انتخابات ناگهان مستمری مددجویان افزایش قابل توجه پیدا میکند، سایت کارورزی راه میافتد، برای وصل یارانه افرادی که یارانهشان را قطع کرده بودند، پیامک و حرکت تبلیغاتی میزنند، وعده یکمیلیون شغل در سال را که ما داده بودیم، اول مسخره میکنند اما سخنگوی دولت را پشت تریبون میفرستند تا بگوید "سالی 955 هزار شغل ایجاد میکنیم"، وعده افزایش 3برابری یارانه ضعیفان را که ما داده بودیم، اول هجو میکنند بعد خودشان میگویند حتی تا 5 برابر امکان افزایش وجود دارد؟ البته الآن شنیده میشود که بعد از انتخابات دارند زیر برخی از همان وعدهها میزنند مثلاً همان یارانه را که به قطعشدهها پیامک داده بودند، "میخواهیم وصل کنیم"، الآن پیامک دادهاند که "نه، باید بررسی کنیم"! امیدوارم اینها درست نباشد. این نشان میدهد این انتخابات حداقل خاصیتی که داشت این بود که دولت را وادار کرد صدای مردم را بشنود، همین موفقیت کمی نیست.
این را میخواهم بگویم که فکر میکنم یک فایده حضور بنده، قدرت دادن به صدای ضعیف محرومین و امیدوار کردن آنها به اهداف و پرچم و شعارهای اصلی انقلاب بود. ما از بن دندان معتقدیم که تنها راهحل مشکلات و احقاق حق مردم ایران، تحول در مدیریت و استقرار یک عقلانیت انقلابی برای اداره کشور است، سایر مسیرها لاجرم و دیر یا زود به اراده دشمنان ایران وابسته میشود و اراده دشمنان مردم هم که معلوم است چیزی جز ضعیف کردن کشور در همه زمینهها نیست.
س: یعنی شما به اینکه دل محرومین را شاد و بخشی از آنها را با خودتان هموار کردید، راضی و قانع هستید؟
من از اینکه حرف دل بخشی از مردم را در انتخابات گفتم، راضی و خدا را شاکر هستم، چون این مردم عموماً رنجدیدهها و هزینهدادههای برای انقلاب هستند و وظیفه ما که در این نظام مسئولیت داریم در توجه به آنها مضاعف است. اما این که گفتید، قانع هستید، نه؛ قانع نیستم. اولاً ما در این انتخابات اشکالهایی داشتیم، مثلاً زمان دوره تبلیغات زمان کوتاهی برای معرفی ایدهها و برنامههای من بود و من کار تبلیغاتی را بهعلت رعایت قانون شروع نکرده بودم. نظرسنجیهای یکماه مانده به انتخابات نشان میداد بسیاری از مردم اساساً مرا نمیشناختند، بهخلاف طرف مقابل که چهار سال در قدرت بود و انواع و اقسام ابزارهای تبلیغاتی را هم در اختیار داشت؛ حتی صداوسیما که باید ملی و فراجناحی باشد، بهدلایلی از جمله گروکشیها در خصوص بودجه و گاهی گرایشهای خاص تحلیلی، در مقاطع نزدیک به انتخابات متأسفانه به روابط عمومی و ستاد تبلیغی دولت تبدیل شده بود که این وضع در شأن سازمانی با مأموریتهای ملی نیست؛ دولت خودش روابط عمومی و ابزار دارد، انتظار مردم از صداوسیما این است که روابط عمومی و سخنگو و بلندگوی حق و حقوق ملت باشد، حالا نمیخواهم باب این موضوع را در اینجا باز کنم، این قضیه به آسیبشناسی نیاز دارد.
مهمتر از اینکه خود بنده را مردم خوب آشنایی نداشتند، این بود که ما نتوانستیم طرز تفکر خود در موضوع تحول در مدیریت کشور را به مردم انتقال بدهیم. البته این یک موضوع فراانتخاباتی است و باید روی آن کار بشود. مشکل ما چند مورد ضعف و ناکارآمدی و یا چند مورد اختلاس و تخلف نیست بلکه مشکل اساسیتر از این حرفهاست، مختصات این تغییر باید برای مردم تبیین شود.
نکته دیگر اینکه «تبلیغ منفی» در کارهای انتخاباتی دنیا به یک امر رایج، تبدیل شده است؛ یعنی کاندیداها نگاه میکنند به وضع خودشان و محاسبه میکنند با رأی پایهای که دارند بهطور طبیعی نمیتوانند برنده شوند؛ خوب، تدبیر رایج در این شرایط چیست؟ این است که رأیدهندگان مردد را بترسانند و طرف مقابل را خطرناک نشان دهند. جلب رأی از مسیر اثبات کارآمدی، کار یک ماه و دو ماه نیست. مجموعهای که به هر علتی احساس کند نتوانسته در طول چند سال در عرصه اجرا، کارآمدی ایده و عمل خود را اثبات کند به رسانه و عملیات روانی تکیه میکند، چون ترساندن مردم از رقیب بهخلاف مورد قبلی، نیاز به فرصت ندارد و ظرف چند روز محقق میشود. شما این را در انتخابات اخیر بهوضوح دیدید. هراسزدایی از جامعه نسبت به جریان انقلابی یکی از مهمترین مأموریتهای آینده است.
س: یعنی شما که وارد انتخابات شدید مسائل را از قبل نمیدانستید؛ طبعاً وقتی که وارد چنین عرصهای میشوید باید آماده این تیر و ترکشها هم باشید.
بله، این وضع، قابل پیشبینی بود اما حقیقتاً خود بنده این حجم از تخریب و ترساندن مردم را پیشبینی نمیکردم؛ چرا؟ چون پیش خود میگفتم که اولاً طرفِ رقابت، فردی است که لباس دین و روحانیت را به تن دارد و لااقل در این قضیه حد نگه میدارد؛ نه اینکه کاری نمیکند، بلکه بالأخره تا یک جایی جلو میرود، ثانیاً ایشان از اول انقلاب مسئولیت داشته، بنابراین لااقل حریم نظام و اصول اخلاقی انتخابات را نگه میدارد؛ ثالثاً اکنون رئیسجمهور است و شئونات رئیسجمهور را حفظ خواهد نمود؛ خوب، در انتخابات و خصوصاً ده روز آخر هر سه محاسبه ما بههم خورد.
س: یعنی معتقدید اگر رقیب این کارها را نمیکرد، مردم به شما رأی میدادند؟
قرار نیست بنده جای مردم تصمیم بگیرم، من دارم عرض میکنم که در انتخابات این اتفاقات افتاد و بسیار مؤثر هم بود؛ البته بهدلیل همان وقت کمی که داشتیم و پرهیزی که از ورود زودهنگام و غیرقانونی به انتخابات داشتم، و همچنین برخی ضعفهای تبلیغاتی ما، در مواردی باید خیلی بهتر عمل میکردیم؛ مثلاً در اینکه بتوانیم علاوه بر محرومان و اقشار ضعیف، صدایمان را به طبقه متوسط هم برسانیم؛ منتهی حرف من این است که رقیب، با مجموعه تبلیغات تخریبی بیسابقهای، چنان فضای رعب و ترسآلودی ایجاد کرد که صدای ما به بخشی از جامعه نرسید. بهنظر شما سخیفتر و خندهدارتر از این ادعا وجود دارد که میگفتند "اگر فلانی بیاید در خیابانها و پیادهروها دیوار می کشد؟" (خنده) اما با تبلیغات و تخریبها کاری کردند که متأسفانه بخشی از جامعه ترسیده بود که نکند واقعاً اینها رأی بیاورند و آزادیهای مردم را سلب کنند!
یا مثلاً گفتند اگر اینها رأی بیاورند، جنگ و ناامنی میشود، یا دوباره تحریم میشود. خوب، اخیراً مردم خبرها را میبینند، در آمریکا یکی از بیسابقهترین تحریمها علیه ما در حال تصویب است. قصدشان این است که با این تحریمها جنگ داخلی درست کنند و مردم را به جان هم و به جان نظام بیندازند؛ خوب، چرا آقایان جوابگو نیستند؟ مگر شبکههای رسانهای و تبلیغاتیشان نمیگفت اگر فلانی رأی بیاورد جنگ و تحریم است، چرا هنوز چند هفته نگذشته چنین تحریم پیچیده و چندلایهای علیه ملت ایران طراحی و تصویب شد؟ اینها شماتت نیست، بلکه تبیین واقعیت است. کار دشمن دشمنی است. برای دشمن فرقی بین دولتها نیست. او میخواهد ریشه ملت مسلمان ایران و اسلام و اصل انقلاب را بزند. اتفاقاً آمریکا بیش از هر کس با تحریمهایش دارد به طبقه متوسط در ایران ضربه میزند. این واقعیت را که برداشتن تحریمها تنها از مسیر شکلگیری یک دولت مقتدر و نه با ترس و مجامله محقق میشود برخی پوشاندند و الآن هم پاسخگو نیستند، اینها گله از تخریب شخص خودم نیست مطلقاً. اینها نگرانی از باب شدن یک روش در فرهنگ سیاسی ماست.
رقیبهراسی، آنهم بهدروغ و فریب، یک روش جاری در رقابتهای انتخاباتی دنیا بهویژه غرب است؛ اما نظام ما فرق دارد، ما که مسلمان هستیم، آیا باید همان روشهای غیراخلاقی غربیها را کپی کنیم؟ به هر حال انتخابات تمام شده اما این یک زنگ خطر است. اینکه فرهنگ سیاسی مسئولان چنان تغییر کرده که همانند غربیها برای کسب قدرت، کمیته عملیات روانی تشکیل میدهند و در آنجا برای نشر حداکثری دروغ و تهمتهای عجیب و غریب برنامهریزی میکنند و بعد هم که نتیجه میگیرند؛ نهتنها احساس گناه نمیکنند بلکه برای خودشان کف میزنند و میگویند "موفق شدیم."، این یعنی فرهنگ سیاسی رو به انحطاط است. تا گفته میشود تهاجم فرهنگی و یا گفته میشود "منکر"، ذهن برخی افراد میرود سراغ پوشش جوانان یا امثال این موارد؛ در حالی که مهمترین اولویت در تهاجم فرهنگی، ما مسئولان هستیم و غربی شدن فرهنگ سیاسی هم یکی از مهمترین منکرات است که متأسفانه در ذهن سیاسیون در حال تبدیل شدن به معروف است. اگر ما مسئولان در نظام اسلامی اینگونه عمل کردیم، قاعده اجتماعی "الناس علی دین ملوکهم"، وضعیت بهمراتب بدتری در عرصه معاملات و تعاملات اجتماعی را وعید میدهد. عملیات روانی و رقیبهراسی که اتفاق افتاد متأسفانه دامن دیگرانی را هم گرفت که بماند.
س: ببخشید که صریح سؤال میپرسم، یعنی بهنظر شما کسانی بودند در انتخابات که بخواهند به شما رأی بدهند اما با عملیات روانی رقیب شما به آقای روحانی رأی داده باشند؟
جامعه در کلّیت خود، صفر و یکی نگاه نمیکند و همه یک جور تصمیم نمیگیرند. بالاخره بخشی از مردم را از آنچه خودشان هم میدانستند بیاساس است ترساندند و با این اقدام فضای روانی کشور را تحت تأثیر قرار دادند. یک نمونه برای این موضوع، همان جوان، آقای مقصودلو بود. خوب، ایشان را در نمازخانه فرودگاه، درست در زمانی که برای رسیدن به پرواز عجله هم داشتم به من معرفی کردند و اگرچه با سابقه او آشنائی نداشتم اما گفتند علیرغم سابقهاش، اخیراً اشعار و ترانههایی اثرگذاری در مورد شهدا، حجاب، مدافعان حرم و ... خوانده است و همانجا خیلی صادقانه باب صحبت کوتاهی درباره سوابق منفی گذشته و اینکه از آن رویگردان بوده، باز کرد. با اینکه بعد از نماز با عجله بهسمت پرواز باید میرفتم، اما نشستم و 3 تا 4 دقیقه او را بهخاطر ترانهای که برای امام رضا(ع) خوانده بود، تحسین و تشویق کردم و رفتم. بعداً از دوستان شنیدم که ایشان تصویر این دیدار کوتاه را در فضای مجازی منتشر کرده و نوشته که "من ابتدا از فلانی میترسیدم..."، ببینید چگونه فضای روانی جامعه و جوانان را با عملیات روانی تحت تأثیر رقیبهراسی قرار داده بودند. صدها هزار نفر تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته بودند. البته گویا ایشان تاوان این اظهارنظر خود را هم داده بود. خیلی متأسف شدم وقتی شنیدم که تصاویر نامناسبی از گذشته که او از آنها اعلام برائت کرده با طراحی همان اتاق عملیات روانی بهطور گسترده در فضای مجازی پخش شد. خُوب، این کار خیلی زشت و حرام بیّن و اشاعه فحشاء از جوانی است که اظهار میکند "من توبه کردهام."، این گناهی عظیمتر است.
خوب، از این دیدار معمولی هم متأسفانه برخی سوء استفاده کردند؛ شئونات فردی و اجتماعی ما بهعنوان یک طلبه اقتضاء دارد که جوانان را از خود نرانیم، خصوصاً افرادی که میخواهند راه اصلاح را در پیش بگیرند. من در طول سالهای گذشته بارها در مجامع عمومی و ... با افرادی که بعضاً سوابق خوبی هم نداشتند و حتی محکوم هم شده بودند، صحبت کردهام و پای درددلشان نشستهام.
س: اما ظاهراً شما علاوه بر روش تبلیغاتی رقیب، مدعی مواردی همچون انجام تخلفات آشکار و فراوان در انتخابات نیز شدید؟
ببینید، انتخابات تمام شد و بنده و هم دوستانمان و همه حامیان ملتزم به نتیجه انتخابات هستیم. تمام تلاشمان هم کمک به مجموعه دولت و رییس جمهور محترم برای ارتقای کارآمدیها و تحقق وعدهها و حل مشکلات مردم است.
مواردی که در فرآیند انتخابات مورد اعتراض بنده بود و هست دقیقاً منطبق بر اصل هشتم قانون اساسی است. اصل مترقی امر به معروف و نهی از منکر که متأسفانه در جامعه ما تنها تفسیر مورد اشاره از این دستور الهی و اصل قانون اساسی رعایت پوشش و آن هم مختص بانوان بوده. من معتقدم کاربرد اصلی و ضروریتر امر به معروف و نهی از منکر در خطاب به مدیران و حاکمان هست. این موضوعات با رویکرد "اصل هشتمی" باید پیگیری شود و الّا من هیچ شکایت و گله عمومی از بابت موارد شخصی ندارم و آن را به خدای خود واگذار کردهام.
یکی از این تخلفات، استفاده بیرویه از ابزارهای حاکمیتی در اختیار دولت در دوره قبل و حین برگزاری انتخابات بود. من چندین دوره عضو هیئتهای اجرایی و مرکزی نظارت بر انتخابات بودهام در همین دوره هم عضو بودم که قبل از اعلام کاندیداتوری، از آن استعفا دادم. این را نه بهعنوان یک کاندیدا، بلکه بهعنوان فردی با سابقه چندین دوره عضویت در هیئتهای اجرایی و مرکزی نظارت و اطلاع از سوابق عرض میکنم که کمّ و کیف این نحو تخلفات در این دوره عجیب و بیسابقه بود. تخلف، زیبنده نظام اسلامی نیست و باید جلویش گرفته شود. بنده اگر در این زمینه پافشاری کردم، در واقع به وظیفه دینی و ملی خود یعنی نهی از منکر عمل کردم؛ تخلف در انتخابات که مساوی با ضایع شدن حق الناس است، یک منکر بزرگ و در سطح ملی است و باید با آن برخورد شود تا تکرار نشود. اکنون هم شورای محترم نگهبان اعلام کرده است که تخلفات دولتی را به قوه قضائیه ارسال کرده است و امیدواریم دستگاه قضایی بهطور جدی و بدون مماشات با مجری و مباشر و معاون در تخلف، بر اساس قانون برخورد کند تا در آینده حق مردم اینگونه تضییع نشود.
س: آقای رئیسی، گفتید که در برقرار کردن ارتباط مؤثر با جماعتی که به شما رأی ندادند مشکل داشتید، یعنی معتقدید حرفتان به آنها نرسید و رقیب آنها را از شما ترساند؛ حالا نقداً 16میلیون هستند که به شما رأی دادهاند و بیش از 23میلیون که رأی ندادهاند؛ با اینها میخواهید چهکار کنید؟
حقیقتاً و برای چندمین بار عرض میکنم سپاسگزار آن اعتماد 16 میلیونی هستم که با وجود باران سیلآسای تهمت و تخریب، باز هم به بنده اعتماد کردند؛ این موضوع فارغ از اینکه به بنده رأی داده شده، واقعاً جای تأمل و بررسی دارد. قبلاً گفتم در اینجا یک مشکل جدی هست که باید شجاعانه با آن مواجه شد. اما علاوه بر آن باید پرسید چه میشود که با وجود تأخیر و ضعفهای تبلیغاتی ما، و تخریبهای رسانهای عظیم طرف مقابل و آن تصویرسازی ترسناک شبکه تبلیغاتی با وسعتی بینظیر و تهدیدها و تطمیعها در شهرها و روستاها اما در نهایت، یک رأی پرقدرت شکل میگیرد که خوب، این رأی برای نفر دوم در مقایسه با همه انتخابات گذشته یک رکورد است بهویژه بین دو دوره؛ یعنی در شرایطی که رئیسجمهور مستقر، خودش یک ضلع رقابت است.
این اتفاق، بیاغراق یک نعمت بزرگ است که اولاً باید شکرش را بهجا آورد و ثانیاً برای حفظ و ارتقاء آن، به خود مردم مراجعه کنیم. من علیرغم نگرانی از معضلاتی که برای معیشت مردم و عزت و اقتصاد ملی پیشبینی میکنم، اما کشور را در دوره پس از آن در آستانه یک تحول مدیریتی میبینم. این تحول، بهاعتقاد من با گرایش عموم مردم و آگاهی آنان رخ خواهد داد، فارغ از اینکه مجری آن، امثال بنده یا این و آن باشد، بنابراین تلاش توده عظیمی که در این انتخابات به شعارهای مطرحشده از سوی اینجانب اعتماد کرد به هدر نرفته، این ارادهها بر اساس قواعد مردمسالاری در جلب نظر سایرین و تعیین مسیر آیندهای نزدیک در کشور مؤثر خواهد بود.
یعنی بنا دارید فعالیتهایتان را از سر بگیرید؟
البته فعالیت حرفهای ما در آستان قدس بهعنوان متولی و مدیر کلان این مجموعه مقدس، از اقتضائات روزمره سیاسی جدا است و در مسیر ترسیمشده خود ادامه خواهد یافت. برای اداره آستان یک افق بلندمدتی داریم که عمدتاً هم از حکم 7بندی رهبر معظم انقلاب در انتصاب اینجانب، الهام گرفته شده است و حتی اگر من رئیس جمهور هم میشدم، همان مسیر پیگیری میشد، کما اینکه برای پرهیز از اصابت شائبهها و تهمتها به این آستان مقدس، از ابتدای ورود خود به عرصه انتخابات تا پایان آن، ارتباطات کاری خود با آستان را بهطور کل قطع کردم و به تمامی مدیران آستان تکلیف کردم که حق ندارند همزمان با اشتغال در این آستان فعالیت انتخاباتی کنند. اما درباره نیازی که به تحول در مدیریت کشور احساس میشود، اولاً بحث فعالیت صرفِ شخص بنده نیست، زیرا فعالیت نیروهای دلسوز کشور برای تحول در مدیریت کشور محدود به بنده یا انتخابات نیست. اساساً برای تغییر وضع موجود در مدیریت بهطرف مطلوب در کشور باید اقدام و روشنگری کرد و از همۀ فرصتها برای قدرت یافتن مردم در ادارۀ امور خودشان و اصلاح روند مدیریتی کشور استفاده کرد. ثانیاً این فعالیتها متوقف نشده بود که بخواهیم از سر بگیریم. یک جریان اجتماعی پرانگیزه، مقاوم و اهل خدمت صادقانه به مردم، در این انتخابات خودش را نشان داده و دارد راهش را برای آینده باز میکند. مطالبات این جریان هم چیزی جدا از مطالبات قاطبه ملت نیست؛ همه تلاش ما این خواهد بود که با ایجاد انسجام، حرف مردم و خواست مردم و حقوق اساسی مردم را طرح کنیم.
مشخصاً چهکاری میخواهید بکنید؟ این روزها زمزمه ایجاد دولت سایه مطرح است، قرار است چنین سازوکاری راه بیندازید؟
در خصوص سازوکار، فارغ از نظر مردم، کارشناسان خبره و نیروهای انقلابی عمل نخواهد شد؛ یک برکت و نعمت دیگر این انتخابات، جمع شدن بخش عظیمی از نیروهای دلسوز کشور دور هم و کنار گذاشتن کدورتها بود. در ادامه هم، اهداف مشخص است.
همانطور که گفتم مهم این است که بهرغم خواست دشمن و برخی عوامل داخلی آن، نشان بدهیم که انقلاب پای کار مردم و حلال مسائل آنهاست، نه بیتفاوت نسبت به حل مشکلات کشور و ملت، و برای حل مسائل راهحل و برنامه دارد، ضمن اینکه فقط هم نباید به نشستن و برنامه دادن اکتفا کرد، بلکه با استفاده از ظرفیتهای خودجوش خود مردم علاوه بر کارهای ایجابی، هم مطالبهگری باید کرد و هم به ارایه راه حل مشکلات اقتصادی و محرومیتها و زنده کردن امید در لایههای مختلف اجتماعی باید پرداخت.
یعنی قصد دارید که افراد مؤثر جریان اصولگرا را همافزا کنید و زیر چتر خود جمع کنید؟
بنده چتری ندارم؛ اگر چتری هست، چتر تفکر انقلابی است و همه افراد، خارج از دستهبندیهای رایج و گروهها و احزاب سیاسی باید تلاش کنیم که با عمل درست و انقلابی زیر چتر انقلاب باقی بمانیم. اصولگرا و اصلاحطلب اگر در خط امام(ره) باشند، انقلابیاند و فرقی ندارند. بحث بر سر یک گفتمان است که مطمئنم روز به روز گسترش پیدا خواهد کرد چون تنها راه حل مشکلات اساسی کشور است. این چالشهای سیاسی و مشکلات جاری در کشور منجر به تولید گفتمان تحول در مدیریت کشور و تحول در ساختارهای مدیریتی خواهد شد که مطابق با نیازها و اقتضائات کشور صورت خواهد گرفت. در تبیین ضرورت این تحول و چگونگی آن اندیشمندان و متفکرین باید جلودار باشند و تمام نیروهای دلسوز کشور باید به همفکری و روشنگری بپردازند.
رابطهتان با افرادی همچون آقایان قالیباف و جلیلی که در انتخابات بهنفع شما کار کردند، همچنان برقرار است و آیا در خصوص آینده با این افراد هم صحبت کردهاید؟
برادرانی که گفتید در انتخابات حقیقتاً مجاهدت و تلاش و اقدامی وظیفهشناسانه و زمانشناسانه کردند؛ بنده ممنون آنها و دیگر عزیزانی هستم که بیدریغ و با نیت الهی، در سراسر کشور کار شبانهروزی و بیمنت کردند. البته همینجا هم بگویم که بهخلاف برخی ادعاهای رسانهها، من نه قبل از ثبتنامها و نه بعد از آن تا روز انتخابات از احدی از نامزدهای بالقوه و بالفعل انتخاباتی نخواستم که ثبتنام کنند یا کنارهگیری کنند و این اقدام را برای خود نوعی تکبر سیاسی میدانم. در هر صورت، حتماً در ادامه این مسیر، کشور نیازمند اجماع و همدلی همه نیروهای انقلابی از جمله بزرگوارانی که نام بردید، هست. باید در اولین فرصت، همه نیروهای انقلاب فراتر از دستهبندیهای رایج سیاسی، دور هم جمع شوند و برای حرکتهای بعدی، همفکری و همکاریها را بهنفع مردم و خصوصاً محرومان تقویت نمایند. انقلاب از دور هم جمع شدن و همافزایی نیروهای مردمی و وفادار، خیر و برکت دیده و از اختلاف و شکاف، آسیب. اینها تجربیات زنده و موجود است؛ نباید دوباره از همان نقاط، آسیب ببینیم، لذا نیروهای انقلابی باید برای حفظ و ارتقاء انسجامشان تلاش کنند؛ البته امثال بنده و عزیزانی هم که نام بردید و سایرین، وظیفه بیشتر و سنگینتری داریم که باید با همدلی حول منافع مردم و اصول مکتبی و انقلابی، به وظایفمان عمل کنیم.
س: روشن بفرمایید برنامهتان برای 23میلیونی که به شما رأی ندادند، چیست؟
امروز دیگر انتخابات تمام شده و اصرار بر تقسیم کردن مردم، کار درستی نیست؛ ما نباید کار ناپسند برخی را تکرار کنیم. دیگران را متهم به دیوارکشی کردند اما خودشان، بین مردم دیوار کشیدند و بعد از انتخابات این کار را ادامه دادند. اینگونه تقسیمبندیها، هم غیرواقعی است هم خلاف منافع ملی و امنیت ملی. مردم طبق قاعدهای که نظام ایجاد کرده و با دلسوزی و احساس مسئولیت رأیشان را دادند و امروز همه 80 میلیون ایرانی، پیکر واحد و ید واحدیم و باید برای پیشرفت کشورمان و دفاع منافع ملی در برابر دشمنان ملت از همیشه بیشتر تلاش کنیم.
امام راحل و نظام اسلامی، قاعده جمهوریت و مراجعه به رأی مردم را بنیان گذاشتند. من عمیقاً به رعایت قواعد جمهوریت نظام اسلامی ملتزم و پایبندم. اگر عدهای از مردم با ما موافق نبودند و سلایق و علائق دیگری داشتند، هیچ اشکالی ندارد؛ راهحل، احترام و همدلی است؛ باید به علائق و سلایق همدیگر در چارچوب قانون احترام بگزاریم و برای اهداف و منافع مشترک، همدلی کنیم. همه پیشرفت کشورشان و آینده بهتر و عزتمند برای فرزندانشان را میخواهند؛ هیچکس به وابستهشدن کشورش و بازگشت به شرایط ذلتبار و وابسته قبل از انقلاب راضی نیست؛ افزایش ایمان و معنویت در جامعه و تربیت نسل مؤمن، صالح و اخلاقمدار مطلوب خانوادههای ایرانی است؛ اینها و دهها مورد دیگر ارزشهای مشترک اجتماعی هستند، فارغ از اینکه ارزشهای سیاسی افراد چه باشد، برای تحقق اینها همه باید با هم همکاری کنیم. همه 80 میلیون ایرانی، برای پیشرفت کشورشان باید مطالبهگر باشند و در عین حال فعالانه تلاش کنند.
ما هم وظیفه داریم که سرمایه اجتماعی تولیدشده در انتخابات اخیر و اعتماد مردم را جدی بگیریم و بهسهم خود در تحقق اهداف و اصلاح روشها، مسئولانه وارد میدان شویم. ولی وظیفۀ مهم روشنگری و ارائۀ تفصیلی راه حل مشکلات کشور است. باید سوءتفاهمها را برطرف کرد و بهزبانهای مختلف سطوح مختلف اجتماعی را نسبت به مسیر تحول و پیشرفت کشور توجیه کرد.
س: سلیقههای مختلف و حتی و جریان مقابل، در کاری که میخواهید بکنید نقش دارند؟ تحملشان میکنید؟
موضوع ما، سلیقه افراد و اختلاف ذائقهها نیست، مسیر حرکت مهم است. در جریان مقابل هم افراد دلسوز، مؤمن و انقلابی کم نیستند که من به آنها علاقهمندم. سابقه مدیریتی من هم تکیه به این روش را نشان میدهد. اصولاً برای حل مشکلات و بحرانهای نگران کنندهای که کارشناسان و صاحبنظران برای دوره پیشِرو پیشبینی کردهاند، هیچ جریانی نمیتواند بهتنهایی اقدام کند، بلکه نیاز به همدلی و همزبانی و یک عزم و اراده ملی و پشتوانه عمیق و مردمی داریم.
خارج از دستهبندی سیاسی که من خود را خارج از این حلقههای تنگ و انحصاری تعریف میکنم، کارشناسان دلسوز فراوانی هستند که واقعاً نمیشود آنها را در یک جریان سیاسی تعریف کرد. این عزیزان، نخبگان این کشورند و در رشتهها و تخصصهای مختلف برای آینده این کشور حرف دارند، کسانی هستند که آزمون پس دادهاند، دلشان برای ایران میتپد، دلشان برای انقلاب میتپد خود را نسبت به مردم و کشور موظف میدانند، اما لزوماً برای مردم شناختهشده هم نیستند. ما در آغاز راهی جدید هستیم که رویشهای انقلاب، جوانان و نخبگان کشور پرچمداران آن هستند و فارغ از مباحث و رقابت گذشته انتخاباتی و نگرانیهای موجود نسبت به برخی بحرانهای پیشِرو، این حرکت مردمی و امیدآفرین تداوم خواهد یافت.
اندیشکده گیت استون در تحلیلی تحت عنوان «روحانی و ترامپ: با هم علیه مردان با تفنگ» نوشت: این روزها اتفاق عجیبی در رابطه با ایران در حال رخ دادن است. لابد میپرسید خب که چه؟ از سال 1979 اتفاقهای عجیبی درباره ایران پیش آمده است. درست، اما چیزی که به تازگی پیش آمده، شایان توجه بیشتر است زیرا بیانگر همسویی بیسابقه میان تفکرات دولت ترامپ در واشنگتن و یکی از جناحها در ایران است.
نویسنده میافزاید: رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرده که دولت ترامپ در مراحل پایانی تدوین یک سیاست جدید با هدف تغییر رژیم در ایران است. در حالی که جزئیات این سیاست جدید هنوز افشا نشده اما یک نکته روشن است؛ یکی از اهداف آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است. تام کاتن سناتور آمریکایی هم خواستار آن شده تا سپاه به عنوان یک «سازمان تروریستی» قلمداد شود. گیت استون نوشت: به موازات این اظهارات، حسن روحانی رئیسجمهوری ایران به بدگویی از سپاه پرداخته است.
گیت استون ادامه میدهد: ژنرال قاسم سلیمانی میگوید بدون سپاه، کشور هم وجود نخواهد داشت. اما جناح اعتدالی یا میانهرو به مدیریت هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی همواره به قدرتهای غربی مخصوصاً آمریکا گفتهاند که سپاه مانع اصلی بر سر راه تغییر رفتار جمهوری اسلامی و «عادی سازی» (روابط با غرب) است.
این همان چیزی است که ]...[ دیپلمات ارشد ایرانی با حضور در محافل سیاستگذاری و اندیشکدههای آمریکایی با موفقیت مطرح کرده و مدعی شده که دخالتهای ایران در خارج از مرزهای این کشور به دلیل بلندپروازیهای سپاه است تا ایران را به ابرقدرت منطقهای تبدیل کند، در حالی که میانه روها چیزی جز «روابط برد- برد» با غرب نمیخواهند.
این اندیشکده آمریکایی میافزاید: این موضوع در سخنرانی هفته گذشته روحانی در تهران مطرح شد که گفت: هدف ما نباید این باشد که قویترین قدرت منطقه باشیم، بلکه ما منطقهای قدرتمند میخواهیم. اما در راهبرد 20ساله جمهوری اسلامی ایران که در سال 2014 به تأیید «رهبر عالی» رسید، به روشنی آمده که هدف اصلی، تبدیل شدن به «قدرت اول» منطقه است.
چیدن پر و بال سپاه به نفع جناح میانهرو است که به دلیل مخالفت صریح یا ضمنی سپاه نتوانسته برنامههای خود را در رابطه با جمهوری اسلامی به طور کامل اجرا کند.
گیت استون در پایان نوشت: ترامپ با کمک به نابودی سپاه، به میانهروها که اغلب «پسران نیویورکی» نامیده میشوند، هم کمک میکند. مسئله این است که آیا «پسران نیویورکی» که فاقد پایگاه مردمی هستند، قادر خواهند بود ایران را یکپارچه نگه دارند؟ در شرایطی که آمریکا به سیاستی درباره ایران میاندیشد، باید به خاطر داشته باشد که هیچ چیزی درباره ایران آن طوری که «پسران نیویورکی» میگویند، ساده نیست. آنها فهرستی از پیشنهادی خوب برای اوباما فرستادند، اما ترامپ «اهل معامله» مجبور نیست همان پیشنهادها را دوباره بپذیرد.
به گزارش شفاف، بهنام نامور که اوائل هفته جاری با انتشار فیلمی در فضای مجازی از پرفسور مجید سمیعی برای انجام عمل جراحی دخترش درخواست کمک کرده بود، با اعلام این خبر به ما گفت: بعد از انتشار فیلم درخواست کمک ما از پرفسور سمیعی افراد زیادی با ما تماس گرفتند و گفتند که با پرفسور سمیعی درارتباط هستند. ما چندین مرتبه پرونده پزشکی درسا را به افراد مختلف فرستادیم؛تا اینکه دو روز پیش منشی پروفسور سمیعی از آلمان با ما تماس گرفت .
پدر درسا در ادامه گفت: ما تصویر تمام صفحات پرونده پزشکی درسا را از طریق تلگرام برای ایشان هم فرستادیم و بالاخره امروز خود پرفسور سمیعی با ما تماس گرفت.
به گفته پدر درسا نامور،پرفسور سمیعی در این تماس تلفنی با اعلام آمادگی برای انجام عمل جراحی تومور مغزی درسا گفت: متاسفانه نتایج آزمایشات پاتولوژی نشان می دهد که تومور از نوع بسیار بدخیم است و بعد از جراحی به فاصله چندماه دوباره رشد خواهد کرد.
بهنام نامور در ادامه از همراهی این جراح معروف تشکر کرد و گفت: پرفسور سمیعی چندبار به ما گفتند که وظیفه انسانی ایشان حکم می کند که به درسا کمک کند و چون شرایط جسمی درسا مناسب پرواز نیست حتی اگر لازم باشد به ایران می آید،اما تصمیم گیری درباره انجام عمل جراحی را به ما می سپارد چراکه هم امکان بازگشت بینایی و شنوایی درسا بعد از عمل جراحی بسیار ناچیز است و هم تومور دوباره رشد می کند.
پدر این کودک بابلسری گفت: ما می دانیم که جراحی تومور عمل سنگینی است و درسا خیلی اذیت می شود از طرف دیگر به گفته پرفسور سمیعی تومور دوباره مثل قارچ در سر درسا رشد می کند،به خاطر همین هنوز تصمیمی درباره عمل جراحی او نگرفته ایم و پروفسور هم به ما فرصت داده اند تا تصمیم بگیریم.
بهنام نامور در پایان با تشکر از همدردی و همراهی همه مردم ایران با درسا گفت: منشی پرفسور سمیعی به ما گفتند که در این چند روز ایرانی های زیادی پرونده پزشکی درسا را برای آنها ارسال کرده اند؛ من همینجا از همه افرادی که پیگیر بهبودی درسا بودند و با ما برای سلامتی او تلاش کردند تشکر می کنم و از همه می خواهم دعا کنند ما بهترین تصمیم را برای او بگیریم.
منبع:جام جم
زنان در عربستان صعودی اجازه رانندگی ندارند
زنان در دولتی که با شریعت و وهابیت اداره می شود در زندگی روزانه خود با یکسری محدودیت ها مواجه هستند. این محدودیت های مذهبی قدرت قانون را دارند. از جمله این محدودیت که برای باز کردن حساب بانکی و گرفتن پاسپورت به اجازه همسر نیاز دارند. آن ها محدودیت های زیادی در آزادی خود دارند از جمله ممنوعیت در رانندگی. این ممنوعیت یک حکم مذهبی غیرشفاهی است که در عربستان به عنوان قانون شناخته شده است. زنانی که بر خلاف این قانون عمل کنند دستگیر شده و بازداشت می شوند
در ایالات متحده سوزاندن پول غیرقانونی است
در ایالات متحده سوزاندن اسکناس کاملا غیر قانونی است اما از بین بردن سکه ها هیچ ممنوعیتی ندارد. سوزاندن اسکناس جنایت نیست اما پیگرد قانونی دارد حتی اگر در عموم انجام شده باشد.
در سوئیس نگهداری تنها یکی از گونه حیوانات غیرقانونی است
در سال ۲۰۰۸ سوئیس برای حمایت از حقوق اجتماعی بعضی از حیوانات قانونی را تعیین کرد. این قانون از این قرار است که نگهداری تنها یک حیوان خانگی مثل ماهی، طوطی و خوکچه هندی ممنوع است و باید از آن ها جفت نگهداری شود.
خانم آنهماری شیمل از جمله مستشرقینی است که با رویکردی محققانه وارد مطالعات اسلامی شد و در این مسیر به دستاوردهای علمی خوبی دست یافت. نکته جالب توجه در زندگی شیمل، ارادت او به خاندان پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است و در این مسیر آثار متعددی را تألیف و یا ترجمه کرد؛ دفاع او از پیامبر گرامی اسلام(ص) در مقابل اتهامات سلمان رشدی در آن زمان زبانزد همگان شد تا جایی که مورد هجمه شدید رسانههای غرب قرار گرفت. بنابراین کسانی که وی را میشناختند به این ارادت شیمل به خاندان وحی واقف بودند تا جایی که پس از مرگ وی، روی سنگ قبرش حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) حک شد.
شیمل در ماه آوریل سال ۱۹۲۲ میلادی در شهر ارفورت آلمان بهدنیا آمد و در محیطی مملوّ از ادبیّات و شعر پرورش یافت. در سن پانزده سالگی زبان عربی را آموخت در سال۱۹۴۶ در دانشگاه ماربورگ به درجه استادی رسید، اما به خاطر اینکه دختری جوان بود نه در ماربورگ بلکه در دانشگاه آنکارا و به زبان ترکی مشغول تدریس شد. در پاییز ۱۹۳۹، یعنی زمانی که ۱۷ سال داشت، تحصیلات خود را در رشتههای زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی دانشگاه برلین آغاز کرد.
در اکتبر سال ۱۹۴۱، کار نوشتن رسالهٔ دکترای خود را بر روی موضوع «مصر در اواخر دوران قرون وسطی» را به انتها رسانید. او با اینکه ۱۹ سال بیشتر نداشت، موفق به اخذ درجه دکترا از دانشگاه برلین شد. آنهماری شیمل دکترای دوم خود را در سال ۱۹۵۱ در حوزهٔ تاریخ ادیان و با رسالهای پیرامون «عشق عرفانی در اسلام» دریافت کرد و در سال ۱۹۶۱ به عنوان استاد دانشگاه بن منصوب شد. وی در هاروارد، کمبریج و دانشگاه های ترکیه، ایران، پاکستان و افغانستان نیز تدریس داشته است. بینظیر بوتو نخست وزیر مقتول پاکستان یکی از شاگردان وی به شمار می رود.
شیمل جایزههای متعددی را در طول حیات علمی خود دریافت کرد. جایزه سالیانه صلح که هر ساله پیش از نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت به اندیشمندان و متفکران آلمانی اهدا می شود در سال ۱۹۹۵ به شیمل اختصاص یافت.
ردّ تفکرات سلمان رشدی
مصاحبهگر تلویزیون پس از دریافت این جایزه به سراغ شیمل آمد و از او پیرامون سلمان رشدی سؤال کرد. شیمل در پاسخ به این پرسش شجاعانه طرف جهان اسلام ایستاد، با آنکه فضای اروپا به گونهای دیگر با این مسأله برخورد میکرد. وی کارهای سلمان رشدی را نوشتههایی سطحی که برای خوشآمد غرب نوشته شدهاند تلقی کرد. شیمل اظهار داشت که سلمان رشدی با کتاب زشتش احساس مسلمانان و حتی خود او را آزده است. پس از این مصاحبه تلویزیونی بود که مدافعان سلمان رشدی یورش خود علیه این بانوی منصف را آغاز کردند.
لودگر لوتکهاوس در تاریخ ۱۱ می ۱۹۹۵ طی مقالهای در روزنامه SUED – DEUTSCHE ZEITUNG سخت بانوی شرقشناس را مورد هجمه قرار داد. پس از او گیرنوت روته استاد دانشگاه هامبورگ طی مقالهای در روزنامه DIE ZEIT به تاریخ دوازه می ۱۹۹۵خواستار پس گرفتن جایزه صلح از شیمل شد. او طی مصاحبهای با مجله اشپیگل که در ۲۲ می ۱۹۹۵ منتشر شد اظهار داشت: من با نگارش۸۰ کتاب تلاش کردم تا تصویری صحیح از اسلام را به خواننده اروپایی منتقل سازم، من این را یک فعالیت سیاسی قلمداد میکردم.
ارادت شیمل به پیامبر گرامی اسلام(ص)
وی آثار بسیاری پیرامون اسلام به نگارش درآورد که یکی از آخرین نوشتههایش در سال ۲۰۰۲ به پیامبر اسلام(ص) اختصاص یافت. شیمل این کتاب را با اقتباس از لفظ شهادت «و أنّ محمداً رسولالله» نام نهاد و در صدر کتاب رباعیای به زبان اردو از یک شاعر هندو میآورد با این مضمون: «شاید کافر باشم، شاید هم مؤمن که علم این امر تنها نزد خداوند است، اما میخواهم خود را چونان بندهای پاکباز نذر کنم، نذر آقای بزرگ شهر، محمد رسولالله» شیمل به جهت این اندیشه ها مورد بسیار مورد هجوم قرار می گرفت اما در پاسخ می گفت که من وی را دوست می دارم.
در نهایت آنهماری شیمل در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۳ درگذشت و روی سنگ قبر وی حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) به این ترتیب نوشتند: «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا؛ مردم خواب هستند؛ پس هنگامی که میمیرند، هشیار میشوند»
منبع: تسنیم
ارتباط قتل آتنا با سند 2030
صراط --قتل آتنا از دردناک ترین اخباری ایست که در این هفته منتشر شده است.
اما در حاشیه قتل این دخترک معصوم حرفهایی زده شد که در بهترین حالت ناشی از بی اطلاعی و در حالت بدبینانه سوء استفاده سیاسی از جریحه دار شدن احساسات مردمی است.
برخی در حاشیه این خبر دردناک نوشتند اگر سند2030 مورد توجه قرار گیرد و بحث آموزش جنسی کودکان در مدارس پی گیری شود دیگر شاهد چنین فجایعی نخواهیم بود.
طرح چنین ادعایی چند اشکال فاحش دارد.
یکم. بدفهمی از سند 2030.
برخی تصور می کنند مخالفت با 2030 به معنی مخالفت با جزء جزء این سند است. روشن است که دچار غفلت یا تغافل سهمگینی هستند. طبیعی است که این سند در عین قابل دفاع بودن بسیاری از بخشها، سرجمع و برآیندش منفی است. آنهم نه به جهت جزئیات، بلکه به سبب جهت گیری و نظام رویکردی که جزئیات را ترتیب بخشیده ست.
دوم. بدفهمی از علت مخالفت.
برخی تصور می کنند مخالفت با 2030 به جهت مخالفت با یک سند بین المللی است. این نیز اشتباه فاحشی است.
ما ملزم به تعامل با دنیا هستیم و طبیعتا نه تنها گریزی از تعهدات بین المللی نیست، بلکه باید با حضور فعال در جهت دادن به این اسناد فعال باشیم.
اما اشکال و انحراف این بود که چرا باید چنین سندی، مبنای برنامه ریزی آموزشی قرار گیرد؟ توجه کنیم که رهبری فرمودند:" این مسئله که یک سند خارجی دارد محور عمل قرار میگیرد، محل اشکال ما هست."
سوم. بدفهمی از آموزش مسائل جنسی
برخی خیال می کنند نکات مثبت 2030 کشف علمی نهادهای بین الملل است.
مثلا در همین نمونه خاص آموزش مسائل جنسی درکودکی، اولن باید گفت که این توصیه اسلام است و دیگر اینکه در حال حاضر کارگروهی در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تنظیم سندی در رابطه با آموزش جنسی کودکان تشکیل شده است.
نگاه بزرگان دینی ما نیز تائید این موضع است.
شهید بهشتی در این رابطه می گویند: "در یک محفل علمی و تصمیم گیری این مساله که هر چند وقت یک بار مساله روز میشود مطرح شد...به آنها گفتم ...اگر منظورتان این است که بچه ها در اولین فرصت و زمانی که توانایی دارند اندامهای جنسی را بشناسند نقش اندامها را بدانند ترشحات اندامها را بدانند خوب این برای بچه مسلمان مساله تازه ای نیست.
شما میدانید که همیشه همین بچه مسلمان را با رساله عملیه آشنا میکردند...سعی میکردند به دختر خانمها قبل از اینکه به نه سالگی تمام برسند و احتمالا خودشان با مساله عادت ماهانه روبرو بشوند به شکلی از اشکال بفهمانند که اگر چنین چیزی دیدی وحشت نکن خیال نکن یک بیماری داری بلکه این یکی از نشانه های کمال آفرینش و خلقت زن است که عادت ماهانه شود بعد هم به او میگفتیم حکم اسلام در این باره این است...
به هر حال به آنها گفتم این حرفها برای بچه مسلمانها نیست این حرفها برای بچه مسیحی ها است. شما شنیده اید که در عالم کاتولیکها...اصلا نام اندامهای جنسی را در حضور بچه ها به هر شکل بردن گناه تلقی میشد. خوب در اسلام چنین چیزی نیست....
من فکر میکنم که طرح این مساله به شکل خیلی روباز و متین با کودک هیچ اشکالی ندارد. هر قدر او را بیشتر در برابر این معمای ندانسته قرار بدهیم یک ظلم به او کرده ایم."
(نقش آزادی در تربیت کودکان. ص25 . شهید بهشتی)
رونوشت: الیاس نادران در کانال تلگرامی خود نوشت:
ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ آیت الله ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ) ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیسی ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭیلیام نکس ﺩﺍﺭﺳﯽ، (کاشف نفت مسجد سلیمان و اولین خریدار انحصاری نفت ایران در دوره قاجار با قرارداد 99 ساله) مهرومومها ﺩﺭ مسجد سلیمان ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ بهعنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ میپردازد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، بهعنوان ﯾﮏ بختیاری در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفتخیز مسجد سلیمان ﺳﮑﻨﯽ میگزیند!
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبدهبازی ﻭ حربههای دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ محلی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ میدارد ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ بهعنوان یک ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ. برای این هدف به آموختن فقه شیعه میپردازد.
ﺍﻭ گیوههایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ میکرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩه بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ معجزات ﺍﻭﺳﺖ.
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ میدهد که آهنرباهایی ﺩﺭ گیوههایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩه ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ، گیوهها ﺟﻔﺖ میشدند!
«آن بیست و سه نفر» کتابی است که مورد تمجید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته ایشان خواندن آن را توصیه کردهاند. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را برعهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند... قاسم میان نیروها قدم میزد و یک به یک آنها را برانداز میکرد. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرو میافتادند.
فرمانده تیپ نزدیک و نزدیکتر میشد و اضطراب در من بالاتر میرفت. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفر بودم. این کیست که به جای من تصمیم می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم میخواست حاج قاسم میفهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال سن کمی نیست. دلم میخواست جرأت داشتم بایستم جلویش و بگویم:«آقای محترم! شما اصلا میدونید من دو ماه جبهه دارم؟...» اما جرأت نداشتم.
با خودم فکر میکردم کاش ریش داشتم. به کنار دستیام که هم ریش داشت و هم سبیل غبطه میخوردم! لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیری بیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود... باید صورت لعنتیام را به سمتی دیگر میچرخاندم که حاج قاسم نبیندش. اما قدم چه؟ یک سر و گردن پایینتر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانهای میان صفی از دندانههای سالم. باید برای آن دندانه شکسته فکری میکردم.
در ادامه این بخش آمده است: سخت بود اما روی زانوهایم کمی بلند شدم؛ نه آن قدر که حاج قاسم فکر کند ایستادهام و نه آنقدر که ببیند نشستهام. حالتی میان نشسته و ایستاده بود؛ نیمخیز. از کولهپشتیام برای رسیدن به مطلوب که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم. باید آن را همان سمتی میگذاشتم که محل عبور فرمانده بود و گردنم را به سمتی مخالف نگاه حاج قاسم میچرخاندم. کلاه آهنی هم بیتأثیر نبود. کلاه آهنی بزرگ و کوچک ندارد. تکسایز است. این امتیاز بزرگی بود که من در آن لحظه داشتم.
با اجرای این نقشه هم مشکل قدم و هم مشکل بیریشیام حل شد. مانده بود دقت حاج قاسم؛ که دقت نکرد. رفت و نام من در لیست نهایی اعزام ماند؛ لیستی که به افراد اجازه میداد در ایستگاه راهآهن پا روی پلههای قطار بگذارند و با افتخار سوار شوند.
صراط: یک زن اسپانیایی عضو داعش اعلام کرد مهریه اش برای ازدواج با یکی از خطرناکترین تروریستهای این گروه فقط یک «کمربند انتحاری» بوده است.
به گزارش خبرگزاری میزان، این زن که به «آ. آ. ال» (حروف اول نامش) شناخته میشود در مارس 2014از اسپانیا به سوریه سفر کرد و در آنجا با یک تروریست مراکشی به نام «محمد همدوش» ازدواج کرد و حدود ۷ ماه پیش در مرز ترکیه و سوریه دستگیر شد. او در بازجوییهای اولیه اذعان کرد مهریه اش برای ازدواج با این تروریست مراکشی یک کمربند انتحاری حاوی مواد منفجره بود.
مقامات ترکیه، این زن را در دسامبر سال 2016 به همراه یک زن اسپانیایی دیگر بازداشت کرده و به دولت اسپانیا تحویل دادند. هر دو زن با تروریستهای مراکشی ازدواج کرده و به عضویت در گروه تروریستی داعش اعتراف کردند.
سخنگوی وزارت کشور اسپانیا امروز گفت: این دو زن پس از پیوستن به گروه تروریستی داعش تحت تعقیب بودند. آنها حدود دو سال در گروه تروریستی داعش عضو بودند و در جنایات آنها شرکت داشتهاند. وحشیگری، عقاید افراطی و پیوستن داوطلبانه آنها به داعش کافی است تا نام آنها در لیست سیاه تهدیدکنندههای امنیت ملی اسپانیا قرار بگیرد.
واکنش اینستاگرامی جهانگیری به قتل آتنا
سیاست > دولت - ایلنا نوشت: معاون اول رئیس جمهوری نسبت به قتل آتنا اصلانی دختر بچه هفت ساله پارس آبادی واکنش نشان داد و آن را موجب جریحه دار شدن قلب ملت ایران دانست.
اسحاق جهانگیری در صفحه اینستاگرام خود نوشت:حادثه قتل دردناک و غم انگیز آتنای عزیز و معصوم، قلب ملت ایران را جریحه دار و غم بزرگی را بر دل همه ما وارد کرد. این مصیبت اندوهبار را به پدر و مادر شریف و داغدارش و همه ملت ایران به ویژه مردم متدین پارس آباد صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند بزرگ برای همگان صبر و اجر مسألت دارم.
بدون تردید رسیدگی فوری به این جنایت هولناک و مجازات قاطع جنایتکار این فاجعه توسط قوه قضاییه، موجب کاهش آلام مردم صبور ایران به ویژه خانواده آتنای بیگناه و عزیز خواهد شد.
همسر مرحوم سیداحمد خمینی وزیر میشود؟
سیاست > دولت - شرق نوشت:در میان چهرههای نامآشنای زن، یکی از گزینهها که خبر آن قطعی به نظر میرسد، انتخاب شهیندخت مولاوردی برای وزارت آموزشوپرورش است.
بااینحال ملاوردی در حیاط هیئت دولت، درباره این گمانه گفته است: هنوز صحبتی نشده و چون صحبتی نشده، نمیتوانم بگویم هستم یا نیستم. معاون امور زنان ریاستجمهوری همچنین درباره نتایج رایزنیها برای حضور زنان در کابینه گفت: «رایزنیها در این زمینه ادامه دارد. کلا ترکیب کابینه قطعی نشده، اما رایزنیها ادامه دارد و به مرحله نهاییشدن رسیده، ولی تصمیمگیرنده نهایی رئیسجمهور خواهد بود».
الهه كولايي از ديگر گزينههايي است كه اينبار در لابهلاي سخنان نمايندگان عضو فراكسيون زنان مجلس دهم به او اشاره ميشود. كولايي تجربه حضور در كميسيون امنيت ملي مجلس ششم را در كارنامه دارد. استاد دانشگاه است و از زنان فعال اصلاحطلب.
همچنین شنیده شد که از سوی برخی اعضای حزب اعتدال و توسعه تلاشهایی صورت میگیرد تا پروین داداندیش، همسر محمود واعظی، (از اعضای حزب اعتدال و توسعه)، را برای وزارتخانه علوم معرفی کند. سابقه مشاوره وزیر مستعفی فرهنگ و ارشاد (علی جنتی) نیز حضور در مجموعه مدیریتی دانشگاه آزاد ازجمله سوابق او به شمار میرود.
از دیگر گزینههایی که برای این وزارتخانه زمزمه آن شنیده شده، سیدهفاطمه طباطبایی، همسر مرحوم سيد احمد خمینی و مادر سیدحسن خمینی، است. فاطمه تنها دختر آیتالله سیدمحمدباقر سلطانیطباطبایی، از استادان حوزه علمیه قم است. جد مادری او آیتالله سیدصدرالدین صدر و پدر امام موسی صدر است. فاطمه، یکی از خواهرزادههای امام موسیصدر به شمار میرود. فاطمه طباطبایی مقطع کارشناسی را بعد از انقلاب در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران به اتمام رساند و پس از آن کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته عرفان اسلامی گذرانده است. او هماکنون رئیس شورای زنان فرهیخته در دانشگاه آزاد اسلامی است.
به گزارش تسنیم، «هیثر نائورت»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در کنفرانس خبری پنجشنبهشب ضمن رد گفتوگوی «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه آمریکا با همتای ایران خود، «محمد جواد ظریف» گفت که واشنگتن، برخی کانالهای ارتباطی برای تعامل با دولت ایران دارد.
وی در پاسخ به سوالی در این باره که آیا «تیلرسون» از زمان حضور در کسوت وزیر خارجه آمریکا صحبتی با «ظریف» داشته گفت: «فکر نمیکنم او صحبتی کرده باشد. ما مطمئنا کانالهای دیپلماتیک مختلفی داریم، یعنی خطوط ارتباطی که میتوانیم از آنها برای ارتباط با دولت ایران استفاده کنیم.»
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: «چیزی که میدانم این است که این کار را نکردهایم، اما قصد اظهارنظر یا پاسخ دادن به سوالی که درباره گفتوگوهای محرمانه دیپلماتیک هستند ندارم»
وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره اقدام دولت آمریکا برای بررسی سیاستهایش در قبال ایران گفت: «بررسیها درباره سیاست ایران، هنوز ادامه دارد. ما این را گفتهایم که دستکم تا زمان تکمیل این بررسیها به برجام پایبند خواهیم بود. این موضع ما تغییر نکرده است.»
نائورت تصریح کرد: «ما اطمینان حاصل خواهیم کرد که ایران، کاملاً در برابر آنچه لازم است انجام دهد، پاسخگو خواهد بود. پس، این بررسی در جریان است.»
کیروش هم برای دربی به آلمان دعوت شد
لیگ برتر - از کارلوس کیروش نیز برای تماشای دربی آلمان استقلال و پرسپولیس دعوت به عمل آمده است.