صراط: به وقت شام ابراهیم حاتمی کیا و قصه رشادت های مدافعان حرم حالا به هم گره خورده اند، حالا بسیاری از خانواده های شهدای مدافع حرم ، چه این فیلم را دیده باشند چه روایتش را شنیده باشند، قدردان هنرمندی هستند که این بار دوربینش نقال ایثار و از خودگذشتگی مردانی است که برای دفاع از مرزهای اسلام ، از مرزهای کشور خودشان هم دورتر رفتند.
اتفاقی که واکنش های زیادی به دنبال داشته و حالا شهید نیوز خبر داده که سیدعین الله موسوی پدر شهیدسید مصطفی موسوی- جوان ترین شهید مدافع حرم کشور - به پاس این حرکت ، با یک هدیه ویژه و خاص از ابراهیم حاتمی کیا قدردانی کرده است.
پدر این شهید 20 ساله در نامه خود به ابراهیم حاتمی کیا نوشته است :
« برادر ارجمندم جناب آقای ابراهیم حاتمی کیا
به شکرانه توفیق و به پاسداشت همت وثیق حضرتعالی در ساخت فیلم ( به وقت شام )، با درک بالا نسبت به مسائل فرهنگی ، ایثار و شهادت مدافعان حرم ، باعث و حامل آن گردید تا خانواده جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ، از جنابعالی کمال قدردانی و تشکر را بنمایم .
لذا اگر قابل بدانید هدیه ای برایتان در نظر گرفته ام که امیدوارم بپسندید. سلیقه تان را نمی دانم اما سعی کردم که بهترین هدیه را تهیه کنم که انگشتری است که مقام معظم رهبری به پاس شهادت تنها پسرم آن را به اینجانب هدیه دادند . (این انگشتر را ) به محضر شما هدیه می نمایم و برایتان آرزوی موفقیت های روزافزون مسئلت دارم.
سید عین الله موسوی پدر جوان ترین شهید مدافع حرم »
شهید سید مصطفی موسوی را خیلی ها با عنوان جوان ترین شهید مدافع حرم کشور می شناسند، جوانی که روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و روز پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه به شهادت رسید.
شهید حسن باقری در طول کمتر از دوسال حضورش در جبهه توانست به یکی از استراتژیستهای بزرگ دفاع مقدس بدل شود.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در میان افراد شاخص و نخبگان سالهای انقلاب و دفاع مقدس، شخصیت حسن باقری (غلامحسین افشردی) به عنوان یکی از شاخص ترین این افراد مطرح بوده است.
وی که در سن 24 سالگی وارد عرصه جنگ شد، تنها ظرف مدت 2 سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شده و واحد اطلاعات رزمی در سپاه و جنگ را پایهگذاری کند. توانمندی شهید باقری تا جایی بود که به او لغب نابغه دفاع را دادهاند.
حسن باقری در 25 اسفندماه 1334، همزمان با سوم شعبان، میلاد امام حسین(ع) در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و بعد وارد دانشگاه ارومیه شد. حسن باقری پس از سه ترم از دانشگاه اخراج شد و به خدمت سربازی رفت. در هیمن دوران و با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی، با فرمان امام خمینی از سربازی فرار کرد و با صف مبارزان علیه رژیم پهلوی پیوست و در تصرف کلانتری 14 و پادگان عشرتآباد در تهران نقش موثری داشت.
حمید خلیلی مدیر مؤسسه سردار شهید حاج احمد کاظمی که سالهای متمادی یا شهید مدافع حرم «محسن حججی» ارتباط داشت و رابطه صمیمی میانشان وجود داشت در گفتوگو با تسنیم در خصوص این مؤسسه و ورود شهید حججی به مؤسسه شهید کاظمی میگوید: مؤسسه شهید احمد کاظمی یک مؤسسه فرهنگی تربیتی با جامعه مخاطب دانش آموزان نخبه است و در بخش های مختلفی اعم از علمی, ورزشی, گروه های جهادی, کتاب و فرهنگ کتابخوانی فعالیت میکند. شهید محسن حججی از سال 85 وارد این مؤسسه شد و در ابتدا گروه ورزشی را انتخاب کرده بود اما بعداً شاخه جهادی و کتاب و کتاب خوانی را انتخاب کرد.خلیلی ادامه میدهد: زمانی که شهید حججی در بخش کتاب وارد شد, اهتمام زیادی به نوشتن داشت و تمامی خاطرات خود را مینوشت. همچنین محسن در بحث ترویج کتاب و کتابخوانی بسیار تلاش میکرد. در ماه رمضان با هماهنگی با امام جماعت مساجد نمایشگاه کتاب برگزار میکرد و با اصرار مردم را به خرید کتاب تشویق میکرد.
*اولین هدیه ای که به همسرش داد کتاب بود
مدیر مؤسسه شهید کاظمی از اهتمام و علاقه شهید حججی به ترویج فرهنگ کتاب خوانی میگوید و میافزاید: علاقه و اهتمام او تا آنجا بود که اولین هدیهای که به همسرش داد کتاب بود و هرگاه به مهمانی می رفت به دوستان و اقوام کتاب معرفی می کرد و به آنها کتاب هدیه میداد. به همسرش ماهانه یک کتاب هدیه میداد و برای ترغیب او به خواندن کتاب از آنچه که از آن کتاب خوانده بود امتحان میگرفت و به او هدیه ای دیگر میداد. حتی در مراسم عقدش هم چند کتاب مانند کتاب سلام بر ابراهیم و چند کتاب دیگر به همسرش هدیه داده بود.وی میافزاید: در زندگی اش هرگاه با مشکل مواجه میشد با کتاب آن مشکل را بر طرف میکرد. یکی از تأسفاتی که همیشه می خورد و جالب بود این بود که می گفت من از سال 85 که وارد مؤسسه شدم دنیای جدیدی به روی من باز شد و پشیمان هستم که چرا از بچگی کتابخوان نبودم. محسن حتی در گروههایی که در فضای مجازی به ترویج تفکرات تشیع انگلیسی و تکفیری مشغول هستند عضو بود, شبهات و مسائلی که در گروه مطرح میشد را می نوشت بعد میرفت مطالعه میکرد و پاسخ آن شبهات را پیدا میکرد و در آن گروه ها مطرح می کرد.خلیلی میگوید: محسن بعد از آنکه وارد سپاه شد عصرها به کتابفروشی میآمد و پولی که از قِبَل این کار به دست میآورد را برای اردوهای جهادی کنار میگذاشت. رشته تحصیلی محسن برق ساختمان بود و برق کشی ساختمان ها را نیز انجام میداد و پول دستمزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود نگه میداشت و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم 4-3 میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو میکرد.
محسن به گونهای عطش شهادت داشت که با هیچ چیز دیگری سیراب نمی شد
خلیلی اظهار میکند: محسن به گونه ای عطش شهادت داشت که با هیچ چیز دیگری سیراب نمیشد. همچنین عطش خادمی اهل بیت را داشت و به غیر از هیئت مؤسسه در هیئتهایی که در اصفهان بود حاضر میشد و در آنجا خادمی میکرد. الآن که محسن به شهادت رسیده دوستانی میآیند و میگویند محسن میآمده و در هیئت به ما کمک میکرده و خادمی اهل بیت و به قول خودش نوکری اهل بیت را میکرده و ما او را نمی شناختیم و الان او را شناختیم. محسن همیشه میگفت اوج این خادمی و نوکری شهادت در راه دفاع از حرم و اهل بیت است که خدا هم این لطف را شامل حالش کرد. وی از ارتباط نزدیک شهید حججی با سردار شهید حاج احمد کاظمی میگوید و اظهار میکند: محسن ارتباطی مستحکم و قوی با شهید کاظمی داشت و همهاین فعالیت ها و کارها که انجام میداد ناشی از ارتباط معنوی با شهید کاظمی بود و سر سفره شهید کاظمی نشست و شهید کاظمی او را راهبری کرده و به این مقام و این مقطع رساند. محسن خیلی مقید بود و هر هفته دو سه شب یکبار سر مزار حاج احمد میرفت و در هر مسئله ای با او مشورت میکند. میگویند رفیق شهید شهیدت می کند اما محسن با عمق وجودش شهید را درک کرده بود و شهید کاظمی باعث شد که محسن به آرزویش برسد.
*میگفت اگر وارد سپاه شوم بسیار سریع میتوانم مسیر رسیدن به شهادت را طی کنم
خلیلی در خصوص دلیل ورود شهید حججی به سپاه میگوید: محسن برای ورود به سپاه بسیار تلاش و اصرار داشت.یک موقع پیش من آمد گفت «حاجی من این مسیر را که می روم شاید در نهایت به شهادت ختم شود اما در کوتاه مدت اگر وارد سپاه شوم بسیار سریع میتوانم این مسیر را طی کنم» به همین خاطر اصرار زیادی داشت و اضطراب و پیگیری های زیاد داشت تا وارد سپاه شود .همیشه می گفت «اگر مسیر شهادت من در طی 20 سال طول بکشد با ورود به سپاه 2 ساله این مسیر را طی میکنم» و همیشه این 22 را به من و با همین ادبیات می گفت و ما به او میگفتیم احساسی فکر میکنی اما نیت او خالص بود.وی میافزاید: محسن قبل از ورود به سپاه سربازی رفت و می توانست در سپاه و در شهر خودش خدمت کند اما گفت که می خواهم در ارتش و در مرز با سخت ترین شرایط خدمت کنم که این کار را هم کرد. در انتخاب ورود به سپاه هم گفت کجا میتوانم سخت ترین کار را داشته باشم و پس از تحقیق یگان زرهی را انتخاب کرد و مشغول به خدمت شد.
*همیشه سختترین کارها را انتخاب میکرد و میگفت «چون سخت تره رضایت خدا و اهل بیت بیشتره»
خلیلی در خصوص دلیل این همه سختی کشیدن شهید حججی میگوید: همیشه می گفت «چون سخت تره رضایت خدا و اهل بیت بیشتره». یک سالی من فرستادمش اصفهان یک پولی را برای اردوی جهادیبگیرد. بعد از چند ساعت بهش زنگ زدم که چرا محسن نرفتی؟ گفت «من هر چه فکر کردم گفتم می روم چندی روز برق کشی ساختمان انجام می دهم پولش را به اردو می دهم و این لذت بیشتری دارد تا اینکه یک سازمان پول اردو را بدهد» با اینکه پول حق ما بود اما او این طرز فکر را داشت.مدیر مؤسسه شهید کاظمی میگوید: محسن در خادمی و نوکری و بحث انتظار و ظهور خیلی جدی بود مثلا بار اولی که به سوریه رفت گفت «من به آن چیزی که میخواستم نرسیدم» و نذر کرده بود که 40 هفته هر هفته به جمکران برود. او هر هفته از اصفهان به قم میآمد و بعد با پای پیاده میآمد جمکران و پیاده به حرم حضرت معصومه میرفت و بعد به اصفهان بر میگشت و هر هفته کارش این بود.
*محسن به این راحتی به این مسیر و مقام نرسید و سختی و زحمت زیادی متحمل شد
خلیلی اظهار میکند: محسن پرورش یافته مسیر اهل بیت و ولایت بود و عمق حرف امام(ره) و حضرت آقا و شهدا را فهمید. محسن به این راحتی به این مسیر و مقام نرسید و در این راه بسیار سختی و زحمت متحمل شد. مثلا در اردوهای جهادی نذر میکرد و روزه میگرفت. البته در یک اردوی جهادی که دو سال پیش بود و بعد از آن رفت سوریه همه بچه ها می گویند در اردوی جهادی یک اتفاقی افتاد و محسن به گونه دیگری شد.مدیر مؤسسه شهید کاظمی به ارتباط نزدیک و صمیمی با شهید حججی اشاره میکند و میگوید: محسن آنقدر با همه صمیمی بود و دوستانش با اینکه میدانستند محسن یک روزی شهید می شود اما اکنون باورشان نمی شود که او از بینشان رفته است.
به گزارش تسنیم، زهرا عباسی همسر شهید محسن حججی با حضور در برنامه تلویزیونی زندهرود که از شبکه اصفهان، فارس و شما به روی آنتن رفت از ویژگیهای شهید حججی، روایت ازدواج با او، سفر به سوریه و شهادتش صحبت کرد.
عباسی با روایت ماجرای ازدواج با شهید حججی گفت: ما سال 91 به عقد هم درآمدیم، در هفته دفاع مقدس و در نمایشگاه کتاب من را دیده بودند.
وی درباره شنیدن خبر اسارت شهید حججی گفت: بیرون از منزل بودم، در یکی از کانالهایی که عضو بودم تصویر را دیدم، باز کردم و دیدم که تصویر آقامحسن است، دستانم میلرزید چون اسارتش من را شوکه کرد، حس کرده بودم که این سفر آخرش است، به او هم گفته بودم که حس میکنم دیگر برنمیگردی، بعد از آن تماس گرفتم که پدرم بیایند و گفتم که حالم خوب نیست و بعد از آن اسارت ایشان را به همه اطلاع دادیم.
همسر شهید حججی درباره نشانههای شهادت او گفت: میدانستم دیگر برنمیگردد چون شهادت او هم ماجرا دارد، قبل از اینکه عازم سوریه شوند میگفتند دلم میخواهد نشانهای همراهم باشد که اگر دشمن من را اسیر کرد دیگر من را رها نکند.
وی ادامه داد: آقامحسن میگفت من نمیترسم و در چشمان آنها نگاه میکنم و میگویم که شیعه امام علی (ع) هستم. به این نتیجه رسیدم که دُر نجف را برای او بخرم البته این دُر را هدیه گرفته بودم، آقا محسن گفت عبارت "یا زهرا" را روی آن حکاکی کنیم، این کار را هم انجام دادم و آقامحسن انگشتر را دستش کرد و سپس راهی سوریه شد.
عباسی بیان کرد: وقتی همه میگفتند که دعا کنید برگردد من میگفتم غیرممکن است او میگوید که شیعه امیرالمومنین (ع) است، همه میگفتند عکس فوتوشاپ است، آنجا اصلاً کسی به لباس خود اتیکت نمیزند و من توضیح دادم که آن را خودم به سینه او زدم.
وی ادامه داد: بار دوم که به سوریه میرفت برای کاری به بیرون از منزل رفته بودم، آقامحسن تماس گفت و پرسید کجایی، گفت امشب قرار است بروم، گفتم چه عجلهای است؟ بعد از قطع تماس گریه کردم چون برایم سخت بود اما قبل از آمدن او اشکهایم را پاک کردم تا نبیند، وقتی آمد دیدم که چشمانش قرمز است، از خوشحالی اشک شوق ریخته بود.
همسر شهید حججی درباره تصویری که از اسارت او منتشر شد، گفت: این عکس نشان دهنده حق و باطل بود، من بعد از نگاه کردن با دقت به عکس یک لحظه حس نکردم که محسن اسیر است، صلابت را در وجود او دیدم حس کردم که داعشی ملعون اسیر دست آقامحسن است. قطعا از بغض و کینه است که چاقو کنار او گذاشتهاند.
وی گفت: من همه چیز در چهره او دیدم جز ترس اما خستگی را حس کردم، مشخص بود ایشان تا لحظهای که به اسارت درآمده از خودش دفاع میکرده است چون لبهای او خشک بود، اما استوار بودن هم در نگاه او بود، محسن کم نیاورده بود.
عباسی با بیان اینکه هدف داعش از انتشار این عکس، رعب و وحشت بود و اینکه اراده بقیه را ضعیف کند، گفت: آنها سخت اشتباه کردند چون خود را نابود کردند، آنها با این عکس هزاران هزاران محسن دیگر را بهتر و موثرتر ساختند.
وی افزود: همه ما ایمانی را در وجود خود داریم و میتوانیم مثل محسن خاص باشیم، محسن این خاص بودن و ایمان خود را عملی کرد، او بالقوه بودن را به بالفعل تبدیل کرد و همین سبب شد که دغدغه را در وجود او حسی کنیم. دغدغه کار جهادی را داشت و این را عملی میکرد.
همسر شهید حججی خاطرنشان کرد: محسن یک آتش به اختیار تام بود، این آتش به اختیار را سالها قبل در موسسه شهید کاظمی نشان داد، اگر همه اینگونه باشیم همه چیز خیلی قشنگ پیش میرود و همه محسنها، یکی یکی ساخته میشوند.
صراط: تسنیم نوشت: یک رسانه آمریکایی در گزارشی درباره شهادت شهید مدافع حرم، «محسن حججی» نوشته که این اتفاق باعث متحد شدن ایرانیها شده است.
وبگاه المانیتور نوشته تصاویر مربوط به بدن بدون سر «محسن حججی» هفته گذشته در شبکههای اجتماعی منتشر شد. داعش قبلاً تصویری از دستگیری وی در مرز عراق و سوریه منتشر کرده بوده بود.
المانیتور نوشته بسیاری از کسانی که تصویر دستگیری آقای حججی را منتشر کردهاند چهره وی را با فردی که او را دستگیر کرده مقایسه کردهاند. تروریست داعش، در حالی که خون از گونههایش جاری است، مضطرب به نظر میرسد، در حالی که «حججی»، تسلیم سرنوشتش است.
به نوشته این رسانه، زهرا عباسی، همسر این شهید مدافع حرم به رسانههای ایران گفته است: «به چشمهای همسرم نگاه کنید. ترس در نگاهش نیست. سراسر شجاعت است. مثل کوه است.»
المانیتور خاطرنشان کرده طیف گستردهای از سیاستمداران ایرانی، از تمامی گروههای سیاسی درباره شهادت حججی اظهارنظر کردهاند.
با سر بریدن انسان های آزاده وبزرگ، اندیشه، پیام، نام و اعتبار آنان ازبین نمی رود؛ بلکه تأثیر آنان بر جامعه بشری بیشتر و قله جلال و جاودانگی شان رفیع تر می شود.
محسن حججی، از « سر» گذشت اما سرگذشت پرافتخار او در دل آزادگان جهان حک شد. انتقام اورا به زودی خواهیم گرفت.
بلندا سر ما که گر غرق خونش
ببینی ، نبینی تو هرگز زبونش
تناور درختی که هر چه ش ببری
فزونتر شود شاخ و برگ فزونش...
به گزارش فارس، روز چهارشنبه مراسمی به مناسبت یادبود حاج احمد متوسلیان و همراهانش برگزار شد که متاسفانه با حواشی نا خوشایندی همراه بود. حواشی ای که باعث شد مهمان برنامه یعنی عیسی الایوبی که برای بیان خاطراتش از حاج احمد آمده بود ناراحت از سالن خارج شود.
نادر طالب زاده که این مهمان را دعوت کرده بود ضمن گلایه از برگزار کنندگان این مراسم گفت: پنج سال پیش وقتی آقای «تیری میسان» به ایران سفر کرد برای اولین بار نام «عیسی الایوبی» را در آن جلسه شنیدم. او به من گفت فردی را میشناسم که آخرین شاهد چهار دیپلمات ایرانی بوده است. بعد از اینکه من از ماجرا مطلع شدم و اینکه چنین فردی وجود دارد تصمیم گرفتم در این خصوص اقداماتی انجام دهم و با او صحبت کنم ولی به دلیل بیماریای که بر من حادث شد امکان پیگیری ماجرا را نداشتم. با بهبود وضعیت جسمیام طی برنامهای و در یک تماس اسکایپی از «عیسی الایوبی» دعوت کردم در برنامه راز حضور پیدا کند. بعد از این برنامه بنا داشتم وی را برای کنفرانس «افق نو» به تهران دعوت کنم ولی با خبر شدم کنفرانس «سلحشوران دفاع مقدس» قرار است به مناسبت بزرگداشت حاجاحمد متوسلیان برگزار شود و از من خواسته شد وی را برای این مراسم دعوت کنم. کمک کردم الایوبی برای شرکت در این مراسم به ایران بیاید.